نویسنده:   غلامرضا کحلکی     تاریخ نگارش:   1398/08/08     ساعت:   10:04:39
بازدید:   558
 
 
درگفتگو با آیت‌الله شیخ جواد فاضل لنکرانی مطرح شد، اصل و ریشه عفاف در قناعت است

ترویج عفاف و حجاب یکی از مظاهر دین و عقلانیت به شمار می رود که سلامت فرد وط جامعه از اثرات آن است در آستانه برگزاری همایش ملی «الگوی زندگی عفیفانه با رویکرد اسلامی» توسط بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی که با هدف زمينه‌سازي برای تحقق گفتمان عفاف گرایی و مطالبه عفاف برگزار می شود گفتگویی انجام دادیم با آیت‌الله شیخ جواد فاضل لنکرانی؛ رییس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) تا از زاویه نگاه ایشان نسبت به دین با مفهوم عفاف بیشترآشنا شویم.


 

تعریف حضرتعالی از مفهوم «عفاف» چیست؟
ابتدا باید بگویم بین عفاف و حجاب از جهت معنا هیچ ترادفی نیست، البته می‌توانیم حجاب را یکی از مصادیق عفاف بشماریم. یکی از راه‌های عفاف، حجاب است، اما وقتی مقداری در مفهوم عفاف دقت کنیم، متوجه می‌شویم که با مفهوم حجاب تفاوت اساسی دارد. برای عفاف دو معنا ذکر شده است؛ خویشتنداری از مطلق قبیح و هر چه قبیح است، چه قبیح عرفی و چه قبیح شرعی.
قبیح شرعی شامل محرمات شرعی هم می‌شود، حال این قبیح چه مربوط به فعلی شود که مستقیماً مربوط به خود انسان است و بخواهد آن را انجام بدهد، مثلاً بخواهد به کسی ناسزا بگوید، بخواهد به کسی تعدی و یا ظلم بکند و دوم اینکه ممکن است یک چیز قبیح نباشد، اما پسندیده هم نباشد. به تعبیری دایرۀ آن یک مقدار از خود قبیح، وسیع‌تر است؛ اینکه انسان نفس خودش را از چیزی که زیبنده انسان نیست، باز بدارد.
فرض کنید یک عالم یا یک مجتهد در خیابان شروع کند به غذا خوردن، این قبیح نیست، ولی زیبنده او هم نیست.
در روایان عفاف در بلا آمده است این به چه معناست؟
یکی از مصادیق عفاف در روایات، عفاف در بلا است، یعنی اگر بلایی بر کسی وارد شد، مثلاً خودش یا اهل بیتش مریض شدند یا کسی از اطرافیان او مرد یا مالش از بین رفت، مال او را دزدیدند، در این موارد عفاف خیلی مفهوم زیبایی است که در روایات به آن توجه شده است.
عفاف در بلا یعنی وقتی بلایی بر انسان وارد شد، انسان عفیفانه برخورد کند، نفس خودش را مهار کند، ضجّه نزند و زاری نکند. شاید آن روایاتی که دربارۀ مردن افراد وارد شده است که فرد مصیبت‌زده، یقه خود را پاره نکند، این‌ها تحت قاعدۀ عفاف در بلا قرار می‌گیرد، یعنی فرد در این مواقع باید عفیفانه برخورد کند.
گاهی اوقات می‌بینیم بر کسی بلایی وارد شده و همان ماجرا مسیر زندگی او را عوض کرده و در جهت منفی سوق داده است، این با عفت و عفیف بودن سازگاری ندارد، یا در روایات داریم عفاف زینت فقر است، چرا؟ برای اینکه اگر کسی فقیر باشد، نباید کارهایی را که زیبنده او نیست، انجام دهد. داد نزند که من فقیرم، حتی سعی کند زندگی خود را به گونه‌ای حفظ کند که دیگران فکر نکنند او فقیر است یا وقتی می‌خواهند مالی را به او بدهند، او با حرص و ولع آن را نگیرد، این می‌شود عفاف در فقر.
ویژگی های یک انسان عفیف چیست؟
کسی عفیف است که علم داشته باشد، حلم داشته باشد و رشد یافته باشد، یعنی بداند که شخصیت، انسانیت و عظمت خودش را به خاطر مسائل مادی از بین نبرد. وقتی این عوامل(علم، حلم و رشد) در یک فرد باشد، او به عفاف می‌رسد. به عنوان نمونه عفاف در غنی، عفیف بودن در غنی به این معنا است که انسان از پول خود درست استفاده کند، از پولش برای حرام استفاده نکند، برای چیزی که زیبنده او نیست استفاده نکند و مثلاً برای فقرا استفاده کند.
مصدایق عفت چیست؟
عفت بطن و عفت فرج دو مصداقی است که در روایت ذکر شده است همین مطلب بیانگر این است که عفاف در دین اختصاص به امور جنسی ندارد. وقتی می‌گوییم عفت فرج، مراد مسائل جنسی است، اما وقتی عفت بطن می‌گوییم اشاره به انسانی دارد که شکم خود را از حرام حفظ کند، این هم یک نوع عفت است. همچنین از روایات استفاده می‌شود که عفت، اختصاص به حرام ندارد.
بر اساس آنچه در روایات آمده است اگر مسلمانی عفت فرج و عفت بطن داشت اولاً این کار او عبادت است و ثانیاً آن را جزء برترین عبادت ذکر می‌کند.
چگونه می توان الگویی برای یک زندگی عفیفانه ارائه کرد؟
زندگی عفیفانه، زندگی مبتنی بر عقل است و کسی که عفاف نداشته باشد، عقل ندارد. اگر بخواهیم الگوی یک زندگی عفیفانه را ارائه بدهیم، باید روی مسئله عقل و بارور کردن عقل مردم کار کنیم. با ترسیم جایگاه «عفاف» و بیان اهمیت و جایگاه آن. در روایات از عفاف به عنوان زینت سه چیز یاد شده است؛ زینت اسلام، زینت فقر و زینت بلا.
نظرتان درباره حجاب چیست؟
حجاب یکی از مصادیق عفت است؛ البته می‌توانیم بگوییم که یک عفت ظاهری داریم و یک عفت باطنی. کسی که حجاب را به حسب ظاهر رعایت می‌کند، می‌گویند این آدم ظاهراً اراده عفت دارد، هر چند در باطن ارادۀ آن را ندارد. مثل اینکه درباره شخصی که نماز می‌خواند می‌گوییم این آدم ظاهراً دارد عبادت می‌کند. چه اشکالی دارد بگوییم یک عفت ظاهری داریم و یک عفت باطنی؛ درست است ریشه اساسی عفت در نفس و باطن است، اما بعضی امورش مربوط به ظاهر است. همین مثال حجاب، مثال خوبی است. این گونه زن‌ها را که حجاب ظاهری دارند، از عفیف بودن خارج نکنیم. نه! این‌ها ظاهراً عفت دارند و حجابشان هم ظاهری است. یعنی این‌ها معتقد به حجاب نیستند و نعوذبالله از ترس پدر و مادر یا برادر حجاب دارند، ولی آیا شما می‌توانید بگویید حجاب ندارند؟ حجاب دارند، ولی ظاهری است و معتقد به آن نیستند. این زن محجبه است، عفیف است، ولی در ظاهر؛ او عفت ظاهری دارد.
ماهیت عفاف چیست؟
عفاف زینت اسلام است، نه اینکه زینت مسلمانان باشد، زینت خود اسلام است. یعنی احکام دین همه را عفیف بار می‌آورد. اگر کسی ملتزم و عامل به دین شود، عفیف بار می‌آید. همه احکام، عبادات، معاملات، جزائیات، مستحبات و مکروهات دین، همین ثمره را دارد.

اجزای تشکیل دهندۀ این ملکه و این صفت یعنی عفاف در فرد چیست؟
اصل و ریشه عفاف، قناعت است. یعنی باید ببینیم چه چیزهایی انسان را به قناعت می‌رساند و بحث را ببریم روی قناعت و عوامل و اسباب آن. اگر انسان در مال به آن چیزی که خدا به او داده قانع باشد و به مال دیگری تعدی و تجاوز نکند و طمع نداشته باشد و به آنچه که خداوند به او داده است، قانع و راضی باشد موجب عفاف او می‌شود. اگر فرد روی مسائل شهوانی قانع باشد، باز هم همین طور است.
عفاف امری فطری است یا اکتسابی؟
ریشه عفاف در عقل است، یعنی اینجا بحث فطرت نیست، بلکه عفاف از شئون عقل است، حتی از شئون نفس هم نیست. با ابزار علم و حلم و رشد، نفس به مرحله عفاف می‌رسد. عفاف اکتسابی است و نمی‌توانیم بگوییم انسان ذاتاً عفیف است.
با این حساب، همه انسان‌ها به دلیل اینکه عقل دارند، عفاف را دوست دارند؟
بله؛ مثل اینکه همه علم را دوست دارند، معنایش این نیست همه عالم باشند. خود علم فطری نیست، اما میل به علم فطری است. در کل، میل به خوبی‌ها فطری است، ولی خود عفاف فطری نیست. انسان باید زحمت بکشد تا عفاف را حاصل کند.
آیا می‌توانیم بگوییم عفاف زن و مرد متفاوت است و دو نوع عفاف داریم؟
در اصل مفهوم عفاف با هم مشترک‌اند، وقتی می‌گوییم عفاف زینت اسلام است، دیگر زن و مرد ندارد، ولی در مصادیق متفاوت هستند، یعنی مصداق عفاف در زن با مصداق عفاف در مرد فرق می‌کند.
اگر مردی قدرت دارد بر اینکه خدای نکرده زنا بکند و خویشتنداری کرد، این می‌شود عفیف. زنی اگر قدرت داشت بر اینکه کار حرامی را انجام بدهد و خویشتنداری کرد می‌شود عفیف. عامل در هر دو علم و حلم و رشد است یا عامل در هر دو قناعت است؛ نفس زن و مرد یکی است، هر دو حیوان ناطق هستند و هیچ اختلافی بین آنها نیست، روح که مذکر و مؤنث ندارد.
به نظر جنابعالی چه مسیری را باید طی کنیم تا در گام نخست به الگوی مفهومی «عفاف» و در مرحله بعد به زندگی عفیفانه برسیم؟
باید انسان‌ها را با ارزش انسانیت و ارزش دین آگاه کنیم. تمام اعمال خلافِ عفت که انجام می‌شود ریشه در این دارد که انسان ارزش خود را نمی‌داند. گاهی اوقات خودش را در کنار سایر موجودات و حیوانات قرار می‌دهد، فکر می‌کند برای خوردن و خوابیدن و... به دنیا آمده است. عفت یک مفهوم انسانی است و در موجودات دیگر این مفهوم را نمی‌یابیم، اگر ما جامعه را با ارزش انسانی و ارزش دینی آگاه کنیم، مهم‌ترین قدم را برای اینکه جامعه به درک عفت برسد برداشته‌ایم. یعنی کاری کنیم تمام اقشار جامعه واقعاً ارزش انسانیت و دین را بدانند و با آن آشنا شوند. اگر این گونه شد و انسان به این معرفت و شناخت رسید، در هر شغلی باشد، کارش کار عفیفانه خواهد بود، اما اگر ارزش انسانیت یا ارزش دین را نداند، سراغ کارِ خلاف عفت می‌رود.