اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسمالله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلیالله علی جمیع انبیاء و المرسلین و ائمۀ هداة المهدیین و فاطمه الزهراء سیدة نساء العالمین سیما خاتمالانبیاء و خاتم الاوصیاء علیه و آلاف التحیۀ و الثناء بهم نتولی و من اعدائهم نتبرأ إلی الله.
ایام پربرکت میلاد ثامنالحجج علی بن موسی(صلوات الله و سلامه علیه) و همچنین خواهر گرامیش فاطمه معصومه(سلامالله علیها) که نخبگان ولایت هستند، به پیشگاه ولیعصر (ارواحنا فداه) به عموم علاقهمندان قرآن و عترت و بنیانگذاران این مراسم، تهنیت عرض میکنیم. از ذات اقدس الهی مسألت میکنیم که توفیق فراگیری رهاورد ولایت و امامت امام هشتم(سلاماللهعلیه) را بهره همه ما قرار دهد. وجود مبارک امام هشتم، گرچه صدر و ساقه حیات نورانیاش، علمی و عمل صالح بود، لکن در بین این برنامههای آموزنده دو اصل از یک روح و نبوغ بیشتری برخوردارند که سایر بیانات نورانی آن حضرت، پیرامون همین دو اصل است.
یکی مسئله توحید و دیگری مسئله ولایت است. اینها را در چهار بخش تدوین کردهاند. بخشی مخصوص ولایت است، بخشی مخصوص توحید، بخشی هم توحید را در سایهافکنی ولایت طرح میکنند، بخشی هم ولایت را در دامن توحید ارائه میکنند. هم توحید محض جداگانه بیانشده، هم ولایت جداگانه بیانشده، هم در تبیین توحید، ولایت طرحشده و هم در تبیین ولایت، توحید مطرحشده است.
حدیث پربرکت سلسلۀ الذهب توحید را که طرح میکند و اصل قرار میدهد، ولایت را بهعنوان شرط اصلی آن قرار میدهد. گرچه در مقام ثبوت شرطی نیست، لکن در مقام اثبات شرط است. در مقام ثبوت، ذات اقدس اله حق است. «لا اله الا الله وحده وحده وحده» این تکرار نیست، ناظر به مراحل سهگانه توحید است. «لا اله الا الله وحده ذاتاً، وحده وصفاً، وحده فعلاً». در اینجا هیچچیزی راه ندارد؛ نه نبوت، نه امامت و نه ولایت. در آن حرم امن احدی و چیزی راه ندارد.
در مقام ظهور و فیض که تجلّی حقتعالی و خلقت حقتعالی است، که آنهم در وصف فعلی به خود فعل برمیگردد، آنجا است که وجود مبارک امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود، خدا فرموده است که «کلمۀ لا اله الا الله» حصن من است، بعد امام عرض کرد در برابر فرمایش خدا، «بشرطها و بشروطها و أنا من شروطها»؛ یعنی ولایت باب توحید است. اگر کسی خواست موحّد بشود، از درِ ولایت باید وارد شود، زیرا ولیّ، مظهر است، وسیله است، باب است و از این باب، و از این وسیله، و از این مظهر، باید به آن مقام خدای سبحان، در بخش ظهوراتش البته، نائل آمد.
در اینجا در این حدیث سلسلۀ الذهب اصل توحید شد، ولایت بهعنوان مدینه توحید، نظیر «أنا مدینۀ العلم و علیٌّ بابها» اینجا هم توحید کلّ حصن است و شرط ورودش هم ولایت است. گاهی جریان ولایت را بهصورت مشروح و مبسوط ذکر میکنند که این تقریباً تفسیر توحید خواهد بود. که هم مرحوم کلینی و هم مرحوم ابن باویه قمی در أمالی و سایر نوشتههایشان، بیان نورانی امام رضا(ع) که در خراسان مسئله امامت و ولایت محور اصلی سخنان صاحبنظران بود، آنجا وجود مبارک امام رضا(ع) فرمود اینها درباره چه چیزی بحث میکنند؟ گفتند درباره امامت، ولایت و خلافت. حضرت فرمود: «أین العقول من هذا؟» کجا عقل میتواند به مقام خلافت الهی بار یابد؟ نمیشود. آنگاه مسئله امامت را، مسئله خلافت را به طرزی تبیین کرد که روشن شود که عقل کسی به آنجا نمیرسد. فرمود: «اَلإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ وَ هُوَ لا يُدَانِيهِ أحَدٌ وَ هُوَ بِحَیثُ النَّجْمُ مِنْ یدِ الْمُتَنَاوِلِینَ أَینَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا َأَینَ الِاخْتِیارُ مِنْ هَذَا» اولاً امامت انتخابی نیست که با سقیفه و امثال سقیفه مسئله حل شود، ولایت و امامت، انتصابی است و خدای سبحان باید تعیین کند. چون در قرآن فرمود: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ».( البقره / 124) اگر بگوییم «لاینال عهد الظالمین»، این عهد فاعل ینال است، این باید برسد. رسیدنی نیست، رساندنی است. هیچکس با کوشش و سعی، امام نمیشود. امامت را بهعنوان فیض و فضل ویژه الهی به افراد شایسته میرسانند، نه افراد شایسته به امامت برسد.
وقتی خودِ امام، نمیتواند امامت را تحصیل کند، دیگری که امام شناس نیست تا با انتخابات سقیفه و امثال سقیفه، کسی، ولیّ و امام تعیین شود. بنابراین این چهار مطلب به دو مطلب برمیگردد و این دو مطلب به یک مطلب برمیگردد. مطلب اول توحید است که «هو الأول و الاخر» و «کلمۀ لا اله الا الله حصنی». مطلب دوم ورود به این بارگاه، رفیع ولایت میطلبد که «بشرطها و بشروطها و أنا من شروطها». در بخش امامت هم در بیان نورانی مرحوم کلینی در کافی و مرحوم ابن بابویه قمی در کتاب شریف امالی و سایر کتابهایش، فرمود: «الإمام واحد دهر لا یدانیه أحد، أین العقول من هذا، أین الإختیار من هذا». امامت را که تبیین میکند، مظهر ذات اقدس الهی میداند. خلیفه ذات اقدس اله میداند، آنگاه آیه نورانی «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». یعنی هیچ امامی نمیتواند خود را به امامت برساند، بلکه امامت را خدا به امام میرساند.
این تعاطی نیست، اخذ نیست. اعطا هست و استعطا و پذیرش و اخذ بعد از اعطاء. بنابراین این ظهور توحید در ولایت اصل است. اندراج ولایت، تحت شعاع توحید و آنهم در حد خود و در بخش امکان، اصل است و این دو بیان را وجود مبارک امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) بهصورت شفّاف در خراسان و سایر مسافرتها در جلسات و مصاحباتی که داشتند، بهخوبی تبیین کردند.
هم «واحد دهره لایدانیه أحد» و هم «کلمۀ لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» را بازگو کردند. ازاینجا معنای ایمان را هم تبیین کردهاند. آمن نه یعنی «اعتقد»، آمن یعنی «دخل بالمأمن»، دخول در مأمن اعتقاد توحیدی است که فرمود: « کلمۀ لا اله الا الله حصنی» حصن مأمن است، قلعه و دژ، مأمن است، دژبان این قلعه خدا است. تنها شرطی که دارد امامت و ولایت است، بنابراین گرچه ما میگوییم مؤمن یعنی معتقد اما لغت آمن یعنی «دخل فی المأمن»، «دخل فی الحصن»، و آن حصن هم حصن توحیدی است.
امیدواریم به برکت نورانیت اهلبیت(علیهمالسلام) که قرآن ناطقند، و به برکت وجود امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) و خواهر گرامیاش حضرت معصومه (صلوات الله علیها) و عموم اهلبیت(علیهمالسلام) جامعه اسلامی و جامعه بشری به قرآن و عترت بار یابند و توفیقات الهی نصیب این جامعه شود و این بیماری منحوس هم هرچه زودتر به برکت قرآن و عترت از بین جوامع بشری رخت بربندد. خدا توفیق علمی را به جامعه بشری و مخصوصاً به جامعه گرانقدر پزشکی که در خط مقدم فداکاری در درمان هستند، مرحمت کند تا جامعه از این خطر برهد.
غفر الله لنا و لکم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.