حجت الاسلام دکتر علی رضایی تهرانی، در نشست تخصصی با عنوان تراث حکمی امام رضا(علیه السلام) که به همت بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی با همکاری مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه مشهد برگزار شد، گفت: در بحثی که امروز واژۀ تراث را به کار میبریم، مراد میراث مکتوب نیست؛ بلکه مصداق آن چیزی است که از کلام، سیره، عمل و تقریر ولی خدا، امام رضا(علیهالسّلام) صادر شده است؛ بنابراین، تراث حکمی یعنی آن گفتار یا رفتار یا نوشتاری از علی بن موسی الرضا(علیهالسّلام) که مضمونش و پیامش حکمت است.
دکتر رضایی تهرانی با بیان اینکه حکمت واژهای قرآنی است بیان کرد: ما فلسفه را مترادف با فلسفه نمیدانیم؛ چه فلسفه به معنای عام و چه به معنای خاص؛ چه فلسفه در زبان قدما و چه در زبان متأخرین. اگرچه یقیناً برهان و نه برهاننما، یعنی مغالطه را مصداق حکمت میدانیم و قهراً هر مقدار از آموزههای فلسفی که واقعاً مبرهن باشند را حکمت برمیشماریم.
وی افزود: از سوی دیگر، ما علی بن موسی الرضا(علیهالسّلام) را طبق 400 شاخصهای که در روایات شیعی دربارۀ مقام امامت گفته شده است، امام میدانیم که بلندترین و پرمایهترین روایات در بیان این شاخصهها، روایت خود آن حضرت در مرو است و در آن تعداد زیادی از شاخصههای امامت را بیان فرمود.
رئیس مجمع عالی حکمت اسلامی شعبۀ مشهد، ادامه داد: قرآن و سنت مشتمل بر آموزههایی است که میتواند دستمایۀ تأسیس علم شود. مانند فقه، حقوق، تفسیر و کلام شیعی.
دکتر علی رضایی تهرانی با طرح این پرسش که همانگونه که فقه و حقوق و تفسیر شیعی داریم آیا میتوانیم بر اساس فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسّلام) فلسفۀ شیعی داشته باشیم؟ تصریح کرد: در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است، نخست اینکه اصل عبارت در تضاد است، یعنی فلسفه تفکر آزاد در هستی است و قهراً نمیتواند آبشخوری غیر عقل داشته باشد، بنابراین نمیتوان از مرجعیت استفاده کرد و در فلسفه استناد به مرجعیت وجود ندارد. دیدگاه دوم آن است که نه تنها امکان فلسفۀ شیعی داریم، بلکه این موضوع از امکان گذشته و به وقوع پیوسته است. این دیدگاه کسانی است که معتقدند کلام شیعی همان فلسفه است و فلسفه همان کلام است. افرادی مانند مرحوم عبدالرزاق لاهیجی به این تصریح دارند. دیدگاه سوم که بنده بر آن معتقدم این است که ما میتوانیم فلسفۀ شیعی داشته باشیم، اما نداریم؛ امکان هست ولی وقوع نیست.
وی دربارۀ چگونگی ایجاد فلسفۀ شیعی اظهار داشت: چند مطلب را اگر در کنار هم ببینیم، میتوانیم فلسفۀ شیعی رقم بزنیم. نخست اینکه اگر در بحث هندسۀ معرفت دینی نظر آیت الله جوادی آملی را پذیرفتیم، میتوانیم به عنوان یک مبنا برای تأسیس فسلفۀ شیعه اقدام کنیم. دیدگاه ایشان این است که اصولاً عقل در مقابل نقل است و در مقابل دین نیست و عقل و نقل زیرمجموعۀ دیناند.
رئیس مجمع عالی حکمت اسلامی شعبۀ مشهد، بیان کرد: نگاه دوم این است که نظر ملاصدرا را بپذیریم. وی در جلد 9 اسفار اعتقاد دارد بر اینکه اگر به رأی معصوم رسیدیم، سخن او حد وسط برهان قرار میگیرد و این برهان، برهان فلسفی است نه برهان کلامی. اگر دیدگاه صدرا را چنان بپذیریم که سخن معصوم از نظر سند قابل اطمینان و دلالتاً در حد ظهور قوی است، عالمی از براهین فلسفی در مقابل ما پدید میآید و میتوانیم فلسفۀ شیعی داشته باشیم.
وی افزود: سوم، اگر ما رصد کردیم و روایاتی را که اهل بیت(علیهمالسّلام) با مخاطب به صورت حکیم و فیلسوف برخورد کردهاند؛ مانند احتجاجاتی که با زنادقه داشتهاند، و نیاز بود که آن بزرگواران با برهان عقلی پاسخ بدهند؛ بررسی کنیم و آنها را گردآوری کردیم. اینها میتوانند برای ما دستمایۀ تأسیس فلسفۀ شیعی باشد.
دکتر رضایی تهرانی با بیان اینکه اگر مراجعهای به سخنان امام رضا(علیهالسّلام) داشته باشیم، میبینیم که ایشان از امامانی است که در مقولۀ حکمت و فلسفه مطالبی بیش از برخی دیگر امامان دارد، تصریح کرد: موضوعات فراوانی داریم که میتواند جایگاهی در فلسفۀ شیعی داشته باشد، خداشناسی، معرفتشناسی، امکان، حدوث، علم، اراده، خلقت و ایجاد، نفی تسلسل، بحث تلازم ماهیت و امکان و مباحثی از این دست.
وی در پایان سخنان خود تأکید کرد که حتماً باید در روایات معارفی مانند روایات فکری، عملیات انسباط انجام شود.