رویای صادقه امام در شب عاشورا
سحرگاهان امام حسین(علیه السلام) پس از خوابی اندك بیدار شد و گفت: آیا میدانید در خواب چه دیدم؟
گفتند: ای فرزند رسول خدا، چه دیدهای؟
فرمود: سگانی را دیدم كه به من حمله بردند تا مرا گاز بگیرند و در میان آنان سگ خالداری بود كه بیش از همه بر من حمله میكرد.
گمان دارم كار كشتن مرا مردی پیس از میان این گروه بر عهده دارد. پس از آن جدّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم، در حالی كه گروهی از یاران و اصحابش با وی بودند، به من فرمود:
فرزندم، تو شهید آل محمد هستی و به اهل آسمان و عرشیان، مژده آمدن تو را دادهاند، باید امشب هنگام افطار نزد من باشی؛ فرزندم، بشتاب و تأخیر مكن. این فرشته از آسمان فرود آمده است تا خون تو را درون شیشهای سبز رنگ بگیرد. این خوابی است كه دیدم، فرمان سر رسیده و كوچ كردن از این دنیا نزدیك شده است. (1)
___________________________________
1- الفتوح، 5/ 181؛ مقتل الحسین، خوارزمی، 1/ 356؛ نفس المهموم، 125
آیه ای که امام زمزمه میکرد
ضحاك بن عبدالله مشرقی گوید: چون شب عاشورا فرا رسید، سواران دشمن به عنوان مأموریت و نگهبانی پشت خیمههای ما میآمدند و اوضاع را زیر نظر داشتند. امام حسین(علیه السلام) این آیه را میخواند: "و لا تَحسَبنََّ الّذین كفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین، ما كان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی تمیز الخبیث من الطیب". (1)
كسانی كه كافر شدهاند، گمان نبرند مهلتی كه به آنان میدهیم، به سودشان است، بلكه ما بدانان مهلت میدهیم تا گناهشان بیشتر شود، و برای آنان عذابی خفّت بار است. خداوند، مؤمنان را با این حالی كه شما بر آن هستید، واگذار نخواهد كرد، تا پلید را از پاك جدا سازد. (2)
___________________________________
1- آل عمران/ 178 - 179.
2- الارشاد، 232؛ تاریخ یعقوبی، 2/ 244؛ مقتل الحسین، خوارزمی، 1/ 327؛ الفتوح، 5/ 149؛ انساب الاشراف، 3/ 185؛ البدایة و النهایه، 8/ 191؛ اللهوف، 35؛ مقاتل الطالبیین، 75؛ الكامل فی التاریخ، 3/ 285؛ تاریخ طبری، 4/ 318.
شعر امام در شب عاشورا
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: در شب عاشورا، من نشسته بودم و عمهام زینب از من پرستاری میكرد. در آن هنگام، پدرم نیز در چادر خویش به سر می برد و جون [جوین] غلام ابوذر مشغول تیز كردن و اصلاح شمشیر پدرم بود و پدرم این اشعار را میخواند:
یا دَهر اُفٍ لَكَ مِن خَلیلٍ
كَم لَكَ بالاِشراقِ وَ الأَصیلِ
مِن صاحِبٍ اَو طالِبٍ قَتیلٍ
وَ الدَّهرُ لایَقنَعُ بالبَدیل
وَ اِنَّما الاَمرُ اِلی الجَلیلِ
وَ كُلُّ حَیٍّ سالكُ سبیلٍ
ای دنیا، اُفّ بر تو كه هر صبحگاه و شامگاه دوستان و طالبان خود را به كشتن میدهی و حاضر نیستی به جای آنان، دیگری را قربانی كنی، بدان كه همه چیز در یَد قدرت اوست و سرانجام هر موجودی این راه را خواهد پیمود.
پدرم آن را چندین مرتبه خواند، تا آنكه دانستم مقصود او، اعلام خبر شهادتش میباشد. چشمانم پر از اشك گردید، ولی از گریستن خودداری كردم، اما عمهام زینب كه در كنار بستر من نشسته بود، با شنیدن این اشعار و متفرق شدن یاران امام، خود را به خیمه آن حضرت رسانید و گفت: وای بر من، ای كاش مرده بودم و چنین روزی را نمیدیدم، ای یادگار گذشتگانم، و ای پناهگاه بازماندگانم، گویا همه عزیزانم را امروز از دست دادهام، این مصیبت، خاطره ناگوار از دست دادن پدرم علی(علیه السلام)، مادرم زهرا(س) و برادرم حسن(علیه السلام) را برایم زنده كرد.(1)
___________________________________
1- الارشاد، 232؛ تاریخ یعقوبی، 2/ 244؛ مقتل الحسین، خوارزمی، 1/ 327؛ الفتوح، 5/ 149؛ انساب الاشراف، 3/ 185؛ البدایة و النهایه، 8/ 191؛ اللهوف، 35؛ مقاتل الطالبیین، 75؛ الكامل فی التاریخ، 3/ 285؛ تاریخ طبری، 4/ 318.
سخنرانی امام پس از نماز مغرب
هنگام غروب یا پس از نماز مغرب تاسوعا، امام حسین(علیه السلام) در میان افراد بنیهاشم و یاران خویش قرار گرفت و چنین فرمود:
پروردگار را به نیكوترین شیوه ستایش كرده، در گرفتاریها و آسایش در برابر نعمتهای بیكرانش سپاسگزارم. خداوندا، تو را میستایم كه بر خاندان ما با دادن نبوت كرامت بخشیدی، و قرآن را به ما آموختی، و به دین و آیین ما را آشنا ساختی و بر ما گوش [حق شنو] و چشم حق بین و قلبی روشن عطا كردی، و از گروه مشركان و خدانشناسان قرار ندادی.
اما بعد؛ من اصحاب و یارانی وفادارتر و نیكتر از اصحاب خویش و خاندانی بهتر و خویشاوندانی دوستتر از خاندان خود نمیشناسم. پروردگار به همه شما پاداش نیك دهد! بدانید كه من بر آنچه فردا میان ما و این گروه پیش میآید، آگاهم. من با رضایت به شما اجازه میدهم كه همگی بروید، من عهد و پیمانم را از شما برگرفتم. اینك تاریكی شب، همه جا را پوشانده است، از آن برای رفتن استفاده كنید. (1)
در برخی از روایتها افزوده شده است كه امام فرمود: جدّم رسول خدا(ص) به من خبر داده كه به عراق فرا خوانده میشوم و در محلی به نام "عمورا" و یا "كربلا" فرود میآیم و در همانجا به شهادت میرسم، و اینك آن هنگام، فرداست. دشمن، جنگ خود را با ما آغاز خواهد كرد، اكنون شما آزادید. من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه میدهم كه از این تاریكی شب استفاده كنید و هر یك از شما دست یكی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش روانه شود و جان خود را از مرگ نجات دهد، زیرا این مردم فقط در جستوجوی من هستند و اگر مرا بكشند، با كس دیگری كار ندارند، پروردگار به همه شما جزای خیر و پاداش نیك عنایت فرماید. (2)
شیخ عباس قمی در ادامه چنین مینویسد: امام فرمود، من فردا كشته میشوم و همه شما با من كشته میشوید، به گونهای كه به جز قاسم و عبدالله شیرخوار كسی باقی نمیماند. (3)
___________________________________
1- تاریخ طبری، 4/ 317؛ الارشاد، 258؛ الكامل فی التاریخ، 3/ 285؛ انساب الاشراف، 3/ 392.
2- الارشاد، 231؛ اللهوف، 79؛ مقتل الحسین، خوارزمی، 1/ 246؛ طبقات الكبری، 3/ 184؛ الفتوح، 5/ 169؛ امالی صدوق، مجلس 30، ح 1.
3- نفس المهموم، 231.
(متن فوق، برگرفته از دانشنامۀ امام حسین(علیه السلام) از منشورات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی است)