حرکت آزادگان اسیر به سوی شام
فاصله میان كوفه تا شام حدود صد و هفتاد [170] فرسنگ بوده است. برخی از مورخان و محققان معتقدند كه مسیر كاروان اسیران از شمال بینالنهرین بوده، یعنی راه معروفی كه عربها و دمشق را به یكدیگر مرتبط میساخته است. در این مسیر، نخستین منزل پس از كوفه، قادسیه و پس از آن اثیم میباشد كه یكی از میدانهای جنگ رومیان و ایرانیان در دوره ساسانیان بوده. البته میان قادسیه و اثیم، منزلهای دیگری نیز وجود داشته است. مجموع منزلهایی كه در این مسیر نام برده شده، عبارت است از:
قادسیه، هیت، ناووسیه، آلوسه، حدیثه، اثیم، رقه، حلاوه، سفاخ، علیث و دیرالزور كه پس از آن وارد دمشق میشدهاند. (1)
درباره مسیر كاروان، ابیمخنف نظر دیگری ارائه میكند، او میگوید:
كاروان اسیران از طریق بیابانهای خشك به سوی شام برده شدند، زیرا این مسیر كوتاهترین راه میان عراق و سوریه به شمار میآمده است. منزلهایی كه در این مسیر وجود داشته عبارتاند از:
كوفه، شرق حصّاصه (2)، تكریت (3)، دیر اعور (4)، لبا (5)، كُحَیل (6)، حجینه (7)، موصل (8)، نصیبین (9)، عین الورده (10)، قنّسرین (11)، معرّه النعمان (12)، كفر طاب (13)، حمّاة (14)، حمص (15)، بعلبك (16)، صومعه راهب (17)، شام (18)
روانه شدن اهل بیت از كوفه به شام
تاریخ نگاران نوشتهاند: عبیدالله بن زیاد فرمان داد تا زنان و كودكان امام حسین(علیه السلام) را به شام بفرستند. برگردن علی بن الحسین غل و زنجیر گذاردند و كاروان را همراه محفر بن ثعلبه عائذی [عائذه قریش] و شمر بن ذی الجوشن روانه كردند ... (19)
ابن طاووس مینویسد: یزید بن معاویه پس از دریافت نامه ابن زیاد، به او فرمان داد تا سر امام حسین(علیه السلام) و یارانش را به همراه اسباب و اثاثیه آنها نزد وی بفرستد. ابن زیاد محفر بن ثعلبه را فرا خواند، اسیران و سرها را به او سپرد، محفر نیز آنان را همانند اسیران كفار، از میان شهرها عبور داد. (20)
ابن طاووس مینویسد: در كتاب المصابیح به نقل از امام صادق(علیه السلام) آمده كه فرمود: پدرم محمد بن علی به من گفت: من از پدرم علی بن الحسین درباره چگونگی رفتن به شام پرسیدم، فرمود: مرا بر شتری بیجهاز سوار كردند، در حالی كه سر پدرم بر روی نیزه بود، زنان در پشت سر من بر شتر سوار بودند، و مأموران با نیزه ما را محاصره كرده بودند، اگر اشك از چشم كسی جاری میشد، با نیزه بر سرش میكوبیدند. هنگامی كه وارد دمشق شدیم، منادی صدا زد: اینان اسیران اهل بیت ملعون هستند! (21)
ابن صباغ مالكی مینویسد: ابن زیاد بر دست و گردن امام سجاد(علیه السلام) غل و زنجیر زد، و ایشان به همان حالت تا شام برده شد. (22)
سهل بن سعد از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دیدار خود را با كاروان حسینی در دمشق چنین گزارش میكند ... در همین حال به سرمیبردم كه دیدم پرچمها پشت سر هم میآیند، در آن میان یكی از سواران پرچمی به دست داشت كه نیزهاش بیرون بود، و روی آن سری قرار داشت كه از همه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شبیهتر بود، در همان حال دیدم كه زنان در پشت سرش بر شتران بیجهاز سوارند. (23).
ابن طاووس مینویسد: سپس بار و بنه و زنان و باقیمانده خانواده حسین(علیه السلام) را در حالی كه به ریسمان بسته شده بودند، نزد یزید آوردند، چون با آن حالت در مقابل یزید ایستادند، علی بن حسین(علیه السلام) به یزید گفت: ای یزید! تو را به خدا سوگند میدهم، چه گمان داری درباره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اگر ما را با این حال میدید؟ (24).
در خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در مجلس یزید، چگونگی انتقال باقیمانده كاروان حسینی از كوفه به سوی شام به طور كامل ترسیم شده است. ایشان در حالی كه یزید ستمگر را سرزنش میكرد، چنین گفت: ای پسر آزادشدگان، آیا این عادلانه است كه زن و فرزند و كنیزان خود را در پرده نگه داری و دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را بدون پوشش مناسب در مرعی و منظر مردم قرار دهی؟ آیا این درست است كه چهرههای آنان باز باشد. دشمنان آنان را از شهری به شهر دیگر ببرند، ساكنان منزلگاهها نظارهگر آنها باشند. دور و نزدیك و افراد پست و شریف به چهرههایشان بنگرند؟ در حالی كه نه مردی از مردانشان آنان را سرپرستی كند و نه پشتیبانی به همراه داشته باشند. (25)
سرهای شهیدان همراه اسیران
برخی بر این باورند كه سرهای مقدس شهدا در حركت از كوفه به سوی شام با كاروان اسیران همراه بوده (26) اما بر اساس برخی از روایتهای تاریخی دیگر، سرهای مقدس پیش از كاروان حسینی به شام رسیده بود. پس از آنكه مردم از چرخاندن آن [سر مقدس] در كوفه فراغت یافتند، آن را به در قصر بازگرداندند، و ابن زیاد آن را به زحر بن قیس سپرد. سرهای اصحاب را نیز به او داد، و به سوی یزید، ملعون آسمانها و زمین گسیل داشت. ابوبرده بن عوف ازدی، طارق بن ابیظبیان و شماری دیگر از كوفیان را نیز با وی همراه كرد تا اینكه به همراه سر مبارك بر یزید در دمشق وارد شدند. (27)
تعداد سرهایی كه به شام حمل شد
در مورد تعداد سرهای مقدسی كه به شام برده شد و درباره كسانی كه مأموریت همراهی با قافله حسینی را از كوفه به شام داشتند، میان تاریخنگاران اتفاق نظر وجود ندارد. طبری مینویسد: محفر بن ثعلبه و شمر بن ذیالجوشن سرها را به شام بردند. (28) البته برخی مورخان دیگر نیز نام این دو را آوردهاند. (29)
ابوبرده عوف ازدی، طارق بن ابیظبیان، شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج زبیدی از دیگر كسانی هستند كه نامشان در نوشته برخی از تاریخ نگاران به عنوان همراهان كاروان اسیران اهل بیت(علیهم السلام) آمده است. (30) آنچه در مورد شمر و مخفر به نظر میآید، این است كه این دو نفر سرپرست بودهاند و به جز آن دو، تعداد زیادی از سپاهیان، همراه كاروان بودهاند. به طوری كه برخی از تاریخ نگاران تعداد آنها را تا پانصد نفر دانستهاند. (31)
علامه مجلسی نوشته كه تنها چهل نفر از سپاه ابن زیاد، مسئولیت حمل سرهای شهیدان را بر عهده داشتهاند. (32)
رخدادهای راه شام
در مدارك تاریخی ثبت شده كه در مسیر شام، رخدادهایی به وقوع پیوسته كه برخی را به طور فشرده یادآور میشویم:
در برخی از مصادر تاریخی نقل شده: هنگامی كه امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، سر ایشان را به شام فرستادند. زمانی كه مأموران محافظ در میان راه، در منزلگاهی فرود آمدند و سرگرم نوشیدن شدند، دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین با خون چنین نوشت: آیا مردمی كه حسین را كشتند، امید دارند كه جدّش در قیامت از آنان شفاعت كند؟
این رخداد به گونههای مختلف در مدارك بیشماری با اندك اختلافی در عبارت نقل شده كه خلاصه آن را یادآور شدیم. (33)
دیر راهب و سر مقدس
نوشتهاند: مأموران كاروان اسیران به هر منزلگاهی كه میرسیدند، سر مبارك را از صندوق مخصوص بیرون میآوردند و آن را بر نیزه میكردند و در طول شب تا هنگام حركت، از آن نگهبانی میكردند، سپس آن را به صندوق برمیگردانیدند تا در منزلگاه بعدی فرود آیند. در نزدیك یكی از منزلگاهها، صومعهای بود. طبق معمول، سر را بیرون آوردند و بر نیزه كردند و مشغول نگهبانی شدند. نیزه را به صومعه تكیه دادند. راهب نیمه شب متوجه شد نوری از سر به آسمان میتابد. از این رو، نزد آنان رفت و پرسید: شما كه هستید؟ گفتند: مأموران ابن زیاد هستیم. گفت: این سر كیست؟ گفتند: سر حسین بن علی، فرزند فاطمه، دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است. پرسید: پیامبرتان؟! گفتند: آری! گفت: چه بد مردمی هستید شما، اگر مسیح پسری داشت، او را در كاسه چشم خود نگاه میداشتیم! سپس گفت: از شما تقاضایی دارم، گفتند: چه تقاضایی؟ گفت: ده هزار دینار دارم، آن را بگیرید و امشب سر را به من بدهید، و هنگام حركت پس بگیرید. گفتند: موافقیم، زیانی ندارد.
پس سر را به او دادند و پولها را گرفتند. راهب سر را گرفت، شستوشو داد و خوشبو كرد، سپس آن را بر زانوی خود نهاد و تمام شب را گریست؛ بامدادان گفت: ای سر! من تنها مسئول خویشتن هستم، و گواهی میدهم كه خدایی جز الله نیست و جدّ تو، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خداست و خدا را گواه میگیرم كه من غلام و بنده تو هستم. سپس از صومعه و آنچه در آن بود، دست كشید، و به خدمت اهل بیت(علیهم السلام) درآمد.
مأموران هنگامی كه نزدیك دمشق رسیدند، خواستند دینارها را تقسیم كنند، تا یزید متوجه نشود، اما هنگامی كه كیسهها را گشودند، همه دینارها به سفال تبدیل شده بود! در روی یك سكه نوشته بود: گمان مبر كه خداوند از آنچه ستمگران میكنند، غافل است، و بر روی دیگرش نوشته بود: ستمگران خواهند دانست كه به چه جایی باز خواهند گشت. (34)
شهرهایی كه در مسیر اسیران، خوشحالی و شادی كردند
در مسیر اسیران، برخی از شهرها به شادی پرداختند و ناقوسها را به علامت پیروزی به صدا درآوردند. این شهرها عبارتاند از:
تكریت، عین الورده، حمص، بعلبك، و شام. (35) البته برخی از این شهرها پس از آگاه شدن از واقعیت امر با سپاهیان یزید به مخالفت برخاستند.
شهرهایی كه به یاری اسیران شتافتند
در برخی از شهرهایی كه كاروان اسیران از آنجا عبور كرد، مردم به مخالفت با سپاهیان یزید پرداختند و آنان را به شهر راه ندادند. حتی در مواردی افرادی دست به شمشیر بردند و برای گرفتن سر امام حسین(علیه السلام) و آزاد كردن اسیران اقدام به حمله مسلحانه كردند؛ از جمله:
شهرهای وادی نخله [نحله] قنّسرین، معرة النعمان(36) كَفَر طاب، سیبور، سیزر، صومعه راهب (37)
___________________________________
1- امام حسین و ایران، 485-492
2- از روستاهای عراق نزدیك قصر ابیهبیره میباشد؛ مراصد الاطلاع 1/ 404
3- شهری معروف میان بغداد و موصل كه در سی فرسنگی بغداد است؛ معجم البلدان 2/ 38
4- در پشت كوفه است، و چون شخصی به نام اعور آن را بنا كرده، چنین نامیده شده است؛ مراصد الاطلاع 2/ 552
5- در نزدیك عقر و از اراضی موصل میباشد؛ مراصد الاطلاع 3/ 196
6- مصغّر كحل است كه قبلاً شهر بزرگی بوده و اكنون قریهای در غرب دجله است؛ مراصد الاطلاع 3/ 150
7- یكی از روستاهای بزرگ موصل است كه در ناحیه دجله قرار دارد؛ مراصد الاطلاع1/ 363
8- یكی از شهرهای بزرگ عراق است به سبب متصل بودن آن به دجله و فرات، یا به جزیره و عراق، موصل گویند. و تا بغداد 74 فرسنگ فاصله دارد؛ معجم البلدان 5/ 223
9- یكی از شهرهای آباد عراق بر سر راه موصل به شام است و دیرهای فراوان و بزرگی دارد؛ معجم البلدان 5/ 288؛ المسالك و الممالك، 73
10- مشهور به جزیره است و سرچشمه بسیاری از آب قنوات است؛ مراصد الاطلاع 2/ 979
11- شهری در یك مرحلهای شهر حلب میباشد؛ معجم البلدان 4/ 403
12- منسوب به نعمان بن بشیر صحابی است كه در قبله آن، قبری منسوب به یوشع بن نون قرار دارد، كه در میان حمّاة و حلب قرار گرفته است؛ مراصد الاطلاع1/ 128
13- نام شهری میان معرّه و حلب میباشد؛ معجم البلدان 4/ 470
14- یكی از شهرهای بزرگ سوریه و دارای محصولات فراوانی است و تا شهر حمص یك روز فاصله دارد؛ مراصد الاطلاع 1/ 421
15- یكی از شهرهای بزرگ سوریه كه آن را حمص بن مكنف علقمی بنا كرده است، كه در میان دمشق و حلب قرار دارد؛ معجم البلدان2/ 302
16- یكی از شهرهای مشهور است كه سه روز با سوریه فاصله دارد؛ معجم البلدان 1/ 453
17- آخرین منزلی بوده كه به شام منتهی میشده، و بعید نیست همان دیرالزور باشد؛ اعلاق النفیسه، 212-216
18- مقتل، ابیمخنف، 180-192؛ منتهی الآمال 1/ 203-304
19- تاریخ طبری4/ 351؛ مقتل، ابیمخنف، 194؛ الفتوح 6- 5/ 148؛ اللهوف، 77؛ مقتل الحسین، خوارزمی2/ 68
20- اللهوف، 208
21- اقبال الاعمال 3/ 89؛ بحارالانوار 45/ 154، ب 39، ح2
22- فصول المهمه، 193
23- بحارالانوار 45/ 128، ب 39
24- اللهوف، 213؛ الفتوح 6-5/ 147
25- اللهوف، 216. با كاروان حسینی از مدینه تا مدینه 5/ 152-155
26- اللهوف، 216
27- الارشاد2/ 119؛ تاریخ طبری 4/ 351؛ فصول المهمه، 193؛ مقتل الحسین، خوارزمی2/ 58؛ مختصر تاریخ دمشق 24/ 111؛ با كاروان حسینی از مدینه تا مدینه 5/ 155
28- تاریخ طبری4/ 352
29- ترجمه مقتل ابیمخنف، 142؛ انساب الاشراف3/ 214؛ اللهوف، 84
30- بحارالانوار 45/ 124؛ مقتل الحسین، مقرم، 355؛ اعیان الشیعه 1/ 615
31- مقتل، ابیمخنف، 162
32- بحارالانوار 45/ 184
33- مقتل الحسین، خوارزمی2/ 105؛ مقتل، ابیمخنف، 180؛ مثیر الاحزان، 77؛ نفس المهموم، 386؛ منتخب، طریحی، 480؛ احقاق الحق 11/ 564؛ تاریخ الخمیس 2/ 75 و 299؛ تاریخ دمشق 24/ 243؛ اخبارالدول، 108
34- الخرائج و الجرائح 2/ 577؛ نفس المهموم، 424؛ مدینة المعاجز 4/ 124، به نقل: با كاروان حسینی از مدینه تا مدینه 5/ 159- 166 با اختصار. مقتل، ابیمخنف، 180-192؛ مناقب آل ابیطالب 4/ 67؛ بحارالانوار 45/ 303
35- مقتل الحسین، خوارزمی 2/ 67؛ مقتل، ابیمخنف، 180-192
36- شهری بین حمص و حماء
37- مقتل، ابیمخنف، 180-192
(متن فوق، برگرفته از دانشنامۀ امام حسین(علیه السلام) از منشورات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی است)