نویسنده:   میثم محتاجی     تاریخ نگارش:   1397/07/07     ساعت:   12:46:05
بازدید:   1080
 
 
نوزدهم محرم... حرکت آزادگان اسیر کربلا به سوی شام

آنچه در نوزدهم محرم سال 61 هجری قمری گذشت.


حرکت آزادگان اسیر به سوی شام

فاصله میان كوفه تا شام حدود صد و هفتاد [170] فرسنگ بوده است. برخی از مورخان و محققان معتقدند كه مسیر كاروان اسیران از شمال بین‌‏النهرین بوده، یعنی راه معروفی كه عرب‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ها و دمشق را به یكدیگر مرتبط می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ساخته است. در این مسیر، نخستین منزل پس از كوفه، قادسیه و پس از آن اثیم می‌‏باشد كه یكی از میدان‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌های جنگ رومیان و ایرانیان در دوره ساسانیان بوده. البته میان قادسیه و اثیم، منزل‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌های دیگری نیز وجود داشته است. مجموع منزل‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌هایی كه در این مسیر نام برده شده، عبارت است از:

قادسیه، هیت، ناووسیه، آلوسه، حدیثه، اثیم، رقه، حلاوه، سفاخ، علیث و دیرالزور كه پس از آن وارد دمشق می‏‌شده‏‌اند. (1)

درباره مسیر كاروان، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌مخنف نظر دیگری ارائه می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌كند، او می‏‌گوید:

كاروان اسیران از طریق بیابان‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌های خشك به سوی شام برده شدند، زیرا این مسیر كوتاه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ترین راه میان عراق و سوریه به شمار می‏‌آ‌مده است. منزل‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌هایی كه در این مسیر وجود داشته عبارت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌اند از:

كوفه، شرق حصّاصه (2)، تكریت (3)، دیر اعور (4)، لبا (5)، كُحَیل (6)، حجینه (7)، موصل (8)، نصیبین (9)، عین الورده (10)، قنّسرین (11)، معرّه النعمان (12)، كفر طاب (13)، حمّاة (14)، حمص (15)، بعلبك (16)، صومعه راهب (17)، شام (18)

 

روانه شدن اهل بیت از كوفه به شام

تاریخ نگاران نوشته‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اند: عبیدالله بن زیاد فرمان داد تا زنان و كودكان امام حسین(علیه السلام) را به شام بفرستند. برگردن علی بن الحسین غل و زنجیر گذاردند و كاروان را همراه محفر بن ثعلبه عائذی [عائذه قریش] و شمر بن ذی الجوشن روانه كردند ... (19)

ابن طاووس می‌‏نویسد: یزید بن معاویه پس از دریافت نامه ابن زیاد، به او فرمان داد تا سر امام حسین(علیه السلام) و یارانش را به همراه اسباب و اثاثیه آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ها نزد وی بفرستد. ابن زیاد محفر بن ثعلبه را فرا خواند، اسیران و سرها را به او سپرد، محفر نیز آنان را همانند اسیران كفار، از میان شهرها عبور داد. (20)

ابن طاووس می‌‏نویسد: در كتاب المصابیح به نقل از امام صادق(علیه السلام) آمده كه فرمود: پدرم محمد بن علی به من گفت: من از پدرم علی بن الحسین درباره چگونگی رفتن به شام پرسیدم، فرمود: مرا بر شتری بی‏‌جهاز سوار كردند، در حالی كه سر پدرم بر روی نیزه بود، زنان در پشت سر من بر شتر سوار بودند، و مأموران با نیزه ما را محاصره كرده بودند، اگر اشك از چشم كسی جاری می‏‌شد، با نیزه بر سرش می‌‏كوبیدند. هنگامی كه وارد دمشق شدیم، منادی صدا زد: اینان اسیران اهل بیت ملعون هستند! (21)

ابن صباغ مالكی می‌‏نویسد: ابن زیاد بر دست و گردن امام سجاد(علیه السلام) غل و زنجیر زد، و ایشان به همان حالت تا شام برده شد. (22)

سهل بن سعد از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دیدار خود را با كاروان حسینی در دمشق چنین ‏گزارش می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌كند ... در همین حال به سرمی‏‌بردم كه دیدم پرچم‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ها پشت سر هم می‏‌آیند، در آن میان یكی از سواران پرچمی به دست داشت كه نیزه‌‏اش بیرون بود، و روی آن سری قرار داشت كه از همه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شبیه‌‏تر بود، در همان حال دیدم كه زنان در پشت سرش بر شتران بی‏‌جهاز سوارند. (23).

 ابن طاووس می‌‏نویسد: سپس بار و بنه و زنان و باقی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌مانده خانواده حسین(علیه السلام) را در حالی كه به ریسمان بسته شده بودند، نزد یزید آوردند، چون با آن حالت در مقابل یزید ایستادند، علی بن حسین(علیه السلام) به یزید گفت: ای یزید! تو را به خدا سوگند می‌‏دهم، چه گمان داری درباره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اگر ما را با این حال می‏‌دید؟ (24).

 در خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) در مجلس یزید، چگونگی انتقال باقی‏‌مانده كاروان حسینی از كوفه به سوی شام به طور كامل ترسیم شده است. ایشان در حالی كه یزید ستمگر را سرزنش می‏‌كرد، چنین گفت: ای پسر آزادشدگان، آیا این عادلانه است كه زن و فرزند و كنیزان خود را در پرده نگه داری و دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را بدون پوشش مناسب در مرعی و منظر مردم قرار دهی؟ آیا این درست است كه چهره‌‏های آنان باز باشد. دشمنان آنان را از شهری به شهر دیگر ببرند، ساكنان منزلگاه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ها نظاره‌‏گر آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ها باشند. دور و نزدیك و افراد پست و شریف به چهره‏‌هایشان بنگرند؟ در حالی كه نه مردی از مردانشان آنان را سرپرستی كند و نه پشتیبانی به همراه داشته باشند. (25)

سرهای شهیدان همراه اسیران

برخی بر این باورند كه سرهای مقدس شهدا در حركت از كوفه به سوی شام با كاروان اسیران همراه بوده (26) اما بر اساس برخی از روایت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌های تاریخی دیگر، سرهای مقدس پیش از كاروان حسینی به شام رسیده بود. پس از آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏كه مردم از چرخاندن آن [سر مقدس] در كوفه فراغت یافتند، آن را به در قصر بازگرداندند، و ابن زیاد آن را به زحر بن قیس سپرد. سرهای اصحاب را نیز به او داد، و به سوی یزید، ملعون آسمان‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ها و زمین گسیل داشت. ابوبرده بن عوف ازدی، طارق بن ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ظبیان و شماری دیگر از كوفیان را نیز با وی همراه كرد تا این‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏كه به همراه سر مبارك بر یزید در دمشق وارد شدند. (27)

تعداد سرهایی كه به شام حمل شد

در مورد تعداد سرهای مقدسی كه به شام برده ‏شد و درباره كسانی كه مأموریت همراهی با قافله حسینی را از كوفه به شام داشتند، میان تاریخ‌‏نگاران اتفاق ‏نظر وجود ندارد. طبری می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌نویسد: محفر بن ثعلبه و شمر بن ذی‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏الجوشن سرها را به شام بردند. (28) البته برخی مورخان دیگر نیز نام این دو را آورده‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اند. (29)

ابوبرده عوف ازدی، طارق بن ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ظبیان، شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج زبیدی از دیگر كسانی هستند كه نامشان در نوشته برخی از تاریخ نگاران به عنوان همراهان كاروان اسیران اهل بیت(علیهم السلام) آمده است. (30) آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏چه در مورد شمر و مخفر به نظر می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌آید، این است كه این دو نفر سرپرست بوده‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اند و به جز آن دو، تعداد زیادی از سپاهیان، همراه كاروان بوده‏‌اند. به طوری كه برخی از تاریخ نگاران تعداد آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ها را تا پانصد نفر دانسته‌‏اند. (31)

علامه مجلسی نوشته كه تنها چهل نفر از سپاه ابن زیاد، مسئولیت حمل سرهای شهیدان را بر عهده داشته‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اند. (32)

رخدادهای راه شام

در مدارك تاریخی ثبت شده كه در مسیر شام، رخدادهایی به وقوع پیوسته كه برخی را به طور فشرده یادآور می‏‌شویم:

در برخی از مصادر تاریخی نقل شده: هنگامی كه امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، سر ایشان را به شام فرستادند. زمانی كه مأموران محافظ در میان راه، در منزلگاهی فرود آمدند و سرگرم نوشیدن شدند، دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین با خون چنین نوشت: آیا مردمی كه حسین را كشتند، امید دارند كه جدّش در قیامت از آنان شفاعت كند؟

این رخداد به گونه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌های مختلف در مدارك بی‏‌شماری با اندك اختلافی در عبارت نقل شده كه خلاصه آن را یادآور شدیم. (33)

دیر راهب و سر مقدس

نوشته‏‌اند: مأموران كاروان اسیران به هر منزلگاهی كه می‏‌رسیدند، سر مبارك را از صندوق مخصوص بیرون می‏‌آوردند و آن را بر نیزه می‏‌كردند و در طول شب تا هنگام حركت، از آن نگهبانی می‏‌كردند، سپس آن را به صندوق برمی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌گردانیدند تا در منزلگاه بعدی فرود آیند. در نزدیك یكی از منزلگاه‌‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ها، صومعه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ای بود. طبق معمول، سر را بیرون آوردند و بر نیزه كردند و مشغول نگهبانی شدند. نیزه را به صومعه تكیه دادند. راهب نیمه شب متوجه شد نوری از سر به آسمان می‏‌تابد. از این رو، نزد آنان رفت و پرسید: شما كه هستید؟ گفتند: مأموران ابن زیاد هستیم. گفت: این سر كیست؟ گفتند: سر حسین بن علی، فرزند فاطمه، دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است. پرسید: پیامبرتان؟! گفتند: آری! گفت: چه بد مردمی هستید شما، اگر مسیح پسری داشت، او را در كاسه چشم خود نگاه می‏‌داشتیم! سپس گفت: از شما تقاضایی دارم، گفتند: چه تقاضایی؟ گفت: ده هزار دینار دارم، آن را بگیرید و امشب سر را به من بدهید، و هنگام حركت پس بگیرید. گفتند: موافقیم، زیانی ندارد.

پس سر را به او دادند و پول‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ها را گرفتند. راهب سر را گرفت، شست‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌وشو داد و خوش‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌بو كرد، سپس آن را بر زانوی خود نهاد و تمام شب را گریست؛ بامدادان گفت: ای سر! من تنها مسئول خویشتن هستم، و گواهی می‏‌دهم كه خدایی جز الله نیست و جدّ تو، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خداست و خدا را گواه می‌‏گیرم كه من غلام و بنده تو هستم. سپس از صومعه و آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏چه در آن بود، دست كشید، و به خدمت اهل بیت(علیهم السلام) درآمد.

مأموران هنگامی كه نزدیك دمشق رسیدند، خواستند دینارها را تقسیم كنند، تا یزید متوجه نشود، اما هنگامی كه كیسه‏‌ها را گشودند، همه دینارها به سفال تبدیل شده بود! در روی یك سكه نوشته بود: گمان مبر كه خداوند از آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏چه ستمگران می‏‌كنند، غافل است، و بر روی دیگرش نوشته بود: ستمگران خواهند دانست كه به چه جایی باز خواهند گشت. (34)

شهرهایی كه در مسیر اسیران، خوشحالی و شادی كردند

در مسیر اسیران، برخی از شهرها به شادی پرداختند و ناقوس‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌ها را به علامت پیروزی به صدا درآوردند. این شهرها عبارت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌اند از:

تكریت، عین الورده، حمص، بعلبك، و شام. (35) البته برخی از این شهرها پس از آگاه شدن از واقعیت امر با سپاهیان یزید به مخالفت برخاستند.

 شهرهایی كه به یاری اسیران شتافتند

در برخی از شهرهایی كه كاروان اسیران از آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏جا عبور كرد، مردم به مخالفت با سپاهیان یزید پرداختند و آنان را به شهر راه ندادند. حتی در مواردی افرادی دست به شمشیر بردند و برای گرفتن سر امام حسین(علیه السلام) و آزاد كردن اسیران اقدام به حمله مسلحانه كردند؛ از جمله:

شهرهای وادی نخله [نحله] قنّسرین، معرة النعمان(36) كَفَر طاب، سیبور، سیزر، صومعه راهب (37)

___________________________________

1- امام حسین و ایران، 485-492

2- از روستاهای عراق نزدیك قصر ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏هبیره می‏باشد؛ مراصد الاطلاع 1/ 404

3- شهری معروف میان بغداد و موصل كه در سی فرسنگی بغداد است؛ معجم البلدان 2/ 38

4- در پشت كوفه است، و چون شخصی به نام اعور آن را بنا كرده، چنین نامیده شده است؛ مراصد الاطلاع 2/ 552

5- در نزدیك عقر و از اراضی موصل می‌‏باشد؛ مراصد الاطلاع 3/ 196

6- مصغّر كحل است كه قبلاً شهر بزرگی بوده و اكنون قریه‌‏ای در غرب دجله است؛ مراصد الاطلاع 3/ 150

7- یكی از روستاهای بزرگ موصل است كه در ناحیه دجله قرار دارد؛ مراصد الاطلاع1/ 363

8- یكی از شهرهای بزرگ عراق است به سبب متصل بودن آن به دجله و فرات، یا به جزیره و عراق، موصل گویند. و تا بغداد 74 فرسنگ فاصله دارد؛ معجم البلدان 5/ 223

9- یكی از شهرهای آباد عراق بر سر راه موصل به شام است و دیرهای فراوان و بزرگی دارد؛ معجم البلدان 5/ 288؛ المسالك و الممالك، 73

10- مشهور به جزیره است و سرچشمه بسیاری از آب قنوات است؛ مراصد الاطلاع 2/ 979

11- شهری در یك مرحله‏‌ای شهر حلب می‌‏باشد؛ معجم البلدان 4/ 403

12- منسوب به نعمان بن بشیر صحابی است كه در قبله آن، قبری منسوب به یوشع بن نون قرار دارد، كه در میان حمّاة و حلب قرار گرفته است؛ مراصد الاطلاع1/ 128

13- نام شهری میان معرّه و حلب می‏باشد؛ معجم البلدان 4/ 470

14- یكی از شهرهای بزرگ سوریه و دارای محصولات فراوانی است و تا شهر حمص یك روز فاصله دارد؛ مراصد الاطلاع 1/ 421

15- یكی از شهرهای بزرگ سوریه كه آن را حمص بن مكنف علقمی بنا كرده است، كه در میان دمشق و حلب قرار دارد؛ معجم البلدان2/ 302

16- یكی از شهرهای مشهور است كه سه روز با سوریه فاصله دارد؛ معجم البلدان 1/ 453

17- آخرین منزلی بوده كه به شام منتهی می‏‌شده، و بعید نیست همان دیرالزور باشد؛ اعلاق النفیسه، 212-216

18- مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏مخنف، 180-192؛ منتهی الآمال 1/ 203-304

19- تاریخ طبری4/ 351؛ مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏مخنف، 194؛ الفتوح 6- 5/ 148؛ اللهوف، 77؛ مقتل الحسین، خوارزمی2/ 68

20- اللهوف، 208

21- اقبال الاعمال 3/ 89؛ بحارالانوار 45/ 154، ب 39، ح2

22- فصول المهمه، 193

23- بحارالانوار 45/ 128، ب 39

24- اللهوف، 213؛ الفتوح 6-5/ 147

25- اللهوف، 216. با كاروان حسینی از مدینه تا مدینه 5/ 152-155

26- اللهوف، 216

27- الارشاد2/ 119؛ تاریخ طبری 4/ 351؛ فصول المهمه، 193؛ مقتل الحسین، خوارزمی2/ 58؛ مختصر تاریخ دمشق 24/ 111؛ با كاروان حسینی از مدینه تا مدینه 5/ 155

28- تاریخ طبری4/ 352

29- ترجمه مقتل ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏مخنف، 142؛ انساب الاشراف3/ 214؛ اللهوف، 84

30- بحارالانوار 45/ 124؛ مقتل الحسین، مقرم، 355؛ اعیان الشیعه 1/ 615 

31- مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏مخنف، 162

32- بحارالانوار 45/ 184

33- مقتل الحسین، خوارزمی2/ 105؛ مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏مخنف، 180؛ مثیر الاحزان، 77؛ نفس المهموم، 386؛ منتخب، طریحی، 480؛ احقاق الحق 11/ 564؛ تاریخ الخمیس 2/ 75 و 299؛ تاریخ دمشق 24/ 243؛ اخبارالدول، 108

34- الخرائج و الجرائح 2/ 577؛ نفس المهموم، 424؛ مدینة المعاجز 4/ 124، به نقل: با كاروان حسینی از مدینه تا مدینه 5/ 159- 166 با اختصار. مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌مخنف، 180-192؛ مناقب آل ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏طالب 4/ 67؛ بحارالانوار 45/ 303

35- مقتل الحسین، خوارزمی 2/ 67؛ مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌مخنف، 180-192

36- شهری بین حمص و حماء

37- مقتل، ابی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‌مخنف، 180-192

 

(متن فوق، برگرفته از دانشنامۀ امام حسین(علیه السلام) از منشورات بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی است)