ایام دهه کرامت باید به معرفتافزایی بیشتر شیعیان و پیروان اهل بیت منتهی شود. الان در بسیاری از اوقات ایام تولد و شهادت اهل بیت (ع)، شخص امام فراموش میشود. مثلا ایام ولادت حضرت علی(ع) را بیشتر به عنوان روز پدر میشناسند، نه به عنوان آشنایی با شخصیت امیرالمؤمنین(ع). این برای یک جامعه فرهیخته شایسته نیست.
رویکردها در صحبت در مورد ائمه هم متفاوت است. مثلا رویکرد صرف تاریخی و نقل حوادث، چندان مفید فایده نیست. این که تنها تاریخ ولادت و شهادت حضرات را بدانیم، بدون اینکه حوادث دوران حضرت ، اوضاع شیعیان در آن دوره، میراث حدیثی حضرت، سیره و رفتار حضرت، فضا، فرهنگ و مباحث اجتماعی دوره حضرت را بشناسیم و آن را از دورههای دیگر متمایز کنیم شایسته نیست.
این دانستهها خوب هستند ولی نباید به آنها بسنده کرد. اهمیت تاریخ تحلیلی و یا تحلیلهایی که نسبت به چرایی پدید آمدن این حوادث مطرح شده مهمتر از اصل وقایع است.
مثلا در مورد امام رضا(ع) به جهت اینکه قبر شریفشان هم در ایران است، ایرانیها علقه و ارتباط بیشتری با حضرت دارند. ارتباط قلبی، عاطفی، احساسی و حتی عقلانی با ایشان دارند. سالی یک یا چند بار مشهد میروند، اما اینکه چرا پیشنهاد ولایت عهدی به ایشان شد، خیلی مهم تر از ولیعهد شدن است. ولیعهد شدن یک گزاره تاریخی است، ولی چرا مأمون و یا گروهی که پشت سر مأمون بودند، به این نتیجه رسیدند که باید این اتفاق بیافتد و این پیشنهاد نسبت به ایشان صورت گیرد، مسئله دیگر و مهمتری است. یا در مورد حدیث که بحث تخصصی این جلسه ما است، به نظر میرسد تفاوت دوره حدیث در زمان امام رضا(ع) با دورههای قبل، هم از منظر بسترهای مطرح شدن احادیث، هم از جهت حوزهها و گونههای حدیثی بسیار مهم است.
مثلا شما میبینید در دوره امام رضا(ع)، احادیث اعتقادی پررنگ میشود. یا احادیث امامت خیلی زیاد میشود. چرا؟
از حدود دو هزار حدیثی که از امام رضا(ع) در اختیار ما است، حدود پانصد حدیث مربوط به امامت است که معمولا بلند و طولانی هم هستند. برخلاف روایات فقهی ایشان که خیلی کوتاه است. یعنی نسبت روایات امامت و ولایت ایشان نسبت به روایات دیگر، بسیار زیاد است. چه خبر شده و چه تفاوتی با دوره امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کرده است که احادیث درباره امامت در آن زمان اینقدر کم است و در دوره امام رضا(ع) اینقدر زیاد است؟
احادیث در مورد توحید و امامت (دو مبحث اعتقادی) در دوره امام رضا(ع) وارد یک دوره عطف معارفی میشود، یعنی نسبت به دوره قبل خود حتی نسبت به دوره امام صادق(ع) نیز متمایز است. چرا این اتفاقات افتاده است؟
اگر بخواهیم کلیتر جریان حدیث را بررسی کنیم میگوییم:
حدیث شیعه، به دو دوره کلی زمان حضور امامان و غیبت امام زمان ( عج) تقسیم میشود. دوره حضور هم به دوره پیدایش (یعنی دوره پیامبر و حضرت علی(ع))؛ دوره شکوفایی (زمان امام باقر و امام صادق(ع)) و دوره تثبیت ( دوره امامان متاخر) تقسیم میشود.
از زمان امام کاظم و امام رضا(ع) به بعد دوره تثبیت حدیث شیعه یعنی سومین دوره تاریخ حدیثی شیعه در عصر حضور امامان آغاز میشود.
چرا این دوره تثبیت برای ما اهمیت دارد؟ زیرا اولا در دوره شکوفایی ، شمار و تعداد روایات ما از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بسیار زیاد شده بود. یعنی برخلاف اهل سنت که تعداد احادیثشان از پیامبر(ص) اندک بود، در دوره امام صادق(ع) و امام باقر(ع) حجم روایت ما دهها برابر شد. دهها برابر شدن احادیث قابل اعتماد خیلی مهم است. شیعیان به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به عنوان معصوم نگاه میکردند نه راوی. حجم روایات شیعه بسیار زیاد شد، مخصوصا در مدرسه کوفه که در آن دوره وجود داشت، تعداد روایات فراوان شد. بعد در دوره امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) این روایات، روایاتی که ماده خام معرفتی بوده، مکتوب و مدون و... مرتب شده و بر امام (ع) عرضه میشود.
چه رویداد جدیدی در این برهه رخ داده است؟
یک اتفاق این است که وضعیت اجتماعی در دوره امام رضا(ع) متحول شده است. مثلا تعداد شیعیان خیلی زیاد میشود. این البته بر اثر تلاشهای امام باقر و امام صادق(ع) است. ولی آنها کارشان را که شروع کردند، مثلا در طول حدود چهل سال زحمتی که کشیدند به نتیجه رسید. بنی امیه در سال 132 و در زمان امام صادق(ع) از بین رفتند. فضای جدیدی پدید آمد و شیعیان خیلی زیاد شدند. شمار شیعیان زیاد شد. با افزایش شمار شیعیان، سؤالاتشان هم زیاد شد. نیاز به پرسش از امام و دین افزون شد. جالب اینکه افزون بر کثرت تعداد افراد، مناطق جغرافیایی شیعه هم گسترش پیدا کرد. مثلا در دوره قبل از امام صادق(ع) شیعیان خراسانی پرسشگر نداشتیم. قمیها خیلی نبودند، یمنیها یک مقدار بودند، ولی سطح فرهنگی آنها مثل آن وقت خراسان نبوده است. یا مثلا مدینه بود، ولی هنوز بغداد تشکیل نشده بود. در دوره بعد از امام صادق(ع) میبینیم منطقه قم به عنوان یک مرکز قوی شیعی اظهار وجود میکند. منطقه خراسان منطقه شایستهای شد. یکی از عللی که بعدا امام رضا(ع) به خراسان رفتند، این بود که یک گروه شیعی قوی در خراسان بود. خراسانی هم که میگوییم، منظور خراسان بزرگ است، نه خراسان فعلی. یعنی الان خراسان ایران، جزئی از خراسان بزرگ است. تا کشورهای ازبکستان، تاجیکستان و قسمتهایی از ترکمنستان جزئی از خراسان بزرگ بود. پس هم تعداد شیعیان افزایش یافت و هم مناطق جغرافیایی گسترش پیدا کرد. وضعیت مالی شیعیان هم خوب شد.
با همه فجایعی که هارون به بار آورد، اما از جهت اقتصادی جامعه اسلامی بنیه مالی قوی پیدا کرد. شیعیان هم از جهت مالی تقویت شدند. به همین جهت نهاد وکالت پدید آمد. نهاد وکالت برای این بود که پولها را از مناطق مختلف جغرافیایی جمع کند و برای ناحیه امامت بفرستد. ما در دورههای قبل چنین چیزی نداشتیم. این قدر وضعیت مالی مناسب نبود که ناحیه امامت را تامین کنند. در گزارشی که به هارون در مورد امام کاظم(ع) دادند، و شاید قدری اغراق آمیز باشد، میگویند این قدر پول سمت امام میآید که ایشان با این پول میتواند یک انقلاب راه بیاندازد و خلافت عباسی را سرنگون کند.
نکته مهم دیگر افزایش افراد دانشپژوه، عالم و ممتاز در حدیث و معرفت دینی بود. از دوره امام صادق(ع) این افراد زیاد شدند تا این دوره. افرادی مثل ابن ابی عمیر ، صفوان ، بزنطی، یونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام رضا ع هستند. ابن ابی عمیر جزو رجال سیاسی و اشخاص شاخص در جامعه خودش در بغداد بود که در علم و دانش به ویژه حدیث نیز متمایز بود. یونس بن عبدالرحمن کلا هویتش با حدیث و معرفت دینی عجین شده است. یعنی غیر از دورههای قبل است که افراد مشغول کار خود بودند، مثلا بقالی میکردند و ضمنا حدیثی هم میشنیدند. حسن بن محبوب که دوره امام رضا(ع) را درک کرده است، میگوید پدرم به ازای هر حدیثی که میآموختم، به من یک درهم میداد. قدیمها بچهها را میفرستادند که کار کنند و درآمدزا باشند، ولی میگوید هر حدیثی که میآموختم و مینوشتم پول جدیدی میداد. یعنی یک کودک اینطور ترغیب میشود. شما میراث حدیثی حسن بن محبوب را میبینید که از دوره کودکی و جوانی ... حدیث دارد. البته بعضیها میگویند که این کودک بوده و چگونه این احادیث را نوشته است؟ علتش همان سبک تربیتی پدرش بود. پس از جهت اجتماعی تعداد شیعیان، گسترش مناطق جغرافیایی، تقویت بنیه مالی، افزون شدن شمار راویان فرهیخته و دانشپژوه و متمحض در علم، باعث شده بود که گرایش به حدیث وضعیت شایستهای پیدا کند.
این موضوع چه تاثیرات دیگری در جامعه آن عصر داشت؟
این نکته، روی وضعیت فرهنگی خیلی تاثیر گذاشت. یعنی این بستر اجتماعی منشا برای وضعیت فرهنگی شد. مثلا در دوره امام صادق(ع) روایات زیادی داشتیم، اما این روایات در بین اقشار خاصی از افراد نخبه رولج داشت. در دوره امام رضا(ع) گسترش پیدا میکند. حسن بن علی بن وشاء که در دوره امام رضا ع است میگوید: در مسجد کوفه نهصد شیخ و استاد حدیث، قال الصادق(ع) میگفتند . یعنی افرادی که در دوره امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) آموزش دیده بودند، حالا داشتند حرفهایشان را به گروه بعدی منتقل میکردند.
جالب است که شیعه تا قبل دوره امام باقر(ع) به عنوان یک اقلیت سیاسی مطرود مطرح بود. در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به عنوان یک گروه فرهنگی که حرفی برای گفتن دارد مطرح شد. در دوره امام رضا(ع) به عنوان یک گروه مدعی مطرح بود. به همین جهت است که هارون یا مأمون میخواست ابن ابیعمیر را به عنوان قاضی القضات مملکت اسلامی یعنی بلاد خلافت منصوب کند. معلوم میشود او خیلی آدم ویژهای بوده است. چون آنها که میدانستند این شیعه است و مرید اهل بیت(ع) است. اما میگوید این آدم این قدر قابلیت دارد که با وجودی که از جهت تفکر با ما موافق نیست، اما میتواند اینجا به درد جامعه اسلامی بخورد. این گروه صاحبنظر خیلی اثرگذار بودند.
یکی از کارهای جالب در این دوره، استفاده از میراث حدیثی پیشین بود. که تفکر شیعی را تثبیت کرد. هم خود امام رضا(ع) و هم اصحاب ایشان. به همین جهت نگارشهای دوره امام رضا(ع) و اصحاب ایشان را چند برابر میشود و تعدادشان خیلی زیاد میشود. ابن ابیعمیر حدود 90 کتاب نوشته و 94 کتاب قبلی را روایت کرده است. صفوان و بزنطی و یونس بن عبدالرحمن به عنوان چهار چهره شاخص از اصحاب امام رضا(ع)، جایگاهشان در میان اصحاب ویژه بوده است. افرادی مثل علی بن جعفر که در واقع عموی امام رضا(ع) محسوب میشد، یعنی برادر امام کاظم(ع)، شیخ قریش هم بود، ولی واقعا فرد مقبولی در میان مردم آنجا بود و علاقهاش به اهل بیت هم کاملا مشخص است و در دوره امام جواد(ع) خودش را نشان میدهد. اینها نگارشهای حدیثی داشتند. بزنطی کتاب جامع داشته است. به نظرم اولین کتاب جامع به عنوان کتاب جامع ، که دربردارنده روایات فقهی و یا فرافقهی باشد، منسوب به بزنطی است. یونس بن عبدالرحمن هم کتاب جامع داشت. یک کتاب یوم و اللیله داشته که به چند امام عرضه شده و امامان نیز آن را تایید کردند. اینها باعث شد که وضعیت شیعه هم متفاوت شود. از جهت سیاسی هم وضعیت در دوره امام رضا(ع) با دوره پیشین خیلی متفاوت شد.
وضعیت را در دوره امام رضا(ع) چطور ارزیابی می کنید؟
تاریخهای مهم در دوره امام رضا(ع) اینگونه است: سال 148 حضرت متولد شد، سال 183 حضرت به امامت رسیدند که در دوره هارون است و اتفاقا دوره خیلی سختی هم هست. چون هم هارون آدم سختگیری بود و هم اینکه برمکیان که وزرای هارون بودند، با شیعه بد بوده و حتی متهم به دخالت در شهادت امام کاظم(ع) هستند. در سال 188 هارون با برمکیان درگیر میشود و برمکیان نابود میشوند و یک مانع بزرگ از راه شیعیان برداشته میشود. سال 193 (پنج سال بعد) هارون میمیرد. با مرگ هارون گشایش عجیبی ایجاد میشود. هارون و برمکیان هر دو رفتهاند. بین امین و مأمون هم جنگ است. حضرت سال 201 از مدینه به سمت خراسان آمدهاند. سال 203 هم به شهادت رسیدهاند.
در مجموع، پنج سال اول امامت امام رضا(ع) دوره خیلی سختی بود. حتی شیعیان میآمدند و این سوال را مطرح میکردند که هارون به شما آسیب نزند. امام به آنها دلداری میدادند که هارون من را نمیکشد. یعنی همین برای آنها کافی بود. آنها که قائل به امامت حضرت بودند، همین که هارون نمیتواند امام را به شهادت رساند برای آنها کافی بود. برمکیان که از بین رفتند، یک آزادی عمل به وجود آمد و با مرگ هارون، آزادی عمل بیشتر شد. جنگ بین امین و مأمون فضا را کامل برای شیعیان آماده کرد. این دوره نزدیک به پانزده سال طول کشیده و به مرور زمان گشایش ایجاد میشود. زمینه برای فعالیت شیعیان خراسان، قم و مناطق مختلف در ایران و عراق آماده بود. این گشایشها همراه با تقویت بنیه مالی و گسترش تعداد شیعیان، یعنی محورهای سیاست، فرهنگ و اجتماع با هم جمع شد و وضعیت را به گونهای آماده کرد که وضعیت حدیث ما خیلی متفاوت شود.
نکته جالبی در زندگی امام رضا(ع) به چشم میخورد. اگر روایت ایشان را ببینید، بیشتر روایات اعتقادی، توحیدی و امامت امام رضا(ع) برای دو سال حضور در مرو است.
دلیل این مساله چیست؟
چون امام از یک محیط بستهای مثل مدینه به یک محیط باز مثل محیط خراسان منتقل شدند که افراد دانشمند آن حتی اگر شیعه هم نیستند قداست اهل بیت را باور دارند. نه اینکه همه شیعه باشند ولی اهل سنت هم قداست اهل بیت را باور دارند. خراسانیها کلا سنیهای معتدلی بودند. مخصوص قسمت جنوب خراسان که الان در ایران واقع شده است، آدم های خوبی بودند. با اهل بیت دشمنی نداشتند. درحالی که در منطقه سوریه و شام و حتی در شهر مدینه این گونه نبود. به همین جهت امام رضا(ع) در مدینه با محدودیت روبرو بودند و در خراسان که آمدند، در نیشابور جمعیت کثیری به استقبال حضرت آمدند که یک روایت از ایشان بشنوند. در حالی که حضرت پنج سال در مدینه در دوره هارون و برمکیان بودند، ده سال در دوره هارون در مدینه بودند، ولی اقبال به حضرت خیلی نبود. نکته دیگر در باره وضعیت سیاسی اجتماعی اینکه امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد و یا به عنوان کسی که دعوت خلیفه را دارد مسافرت میکند، این به اقبال مردم کمک میکند. یعنی مردم بالاخره تابع تمایلات و ارکان قدرت هستند.
در زمان امام کاظم(ع)، ایشان در زندان است و هارون هم مقتدر است. دلیلی نمیبینند که از امام کاظم(ع) روایت بشنوند. سری که درد نمیکند ، دستمال نمیبندند. در حالی که میزبان امام رضا(ع)، خود حکومت و خلیفه است و ایشان مهمان خاص است و بعد هم ولیعهد میشود. همه دوست دارند به ولیعهد نزدیک شوتد وارتباط داشته و جمله ای از ایشان بشنوند. یعنی فضا کاملا با فضای پیشین متفاوت است. همه این زمینهها باعث شده که دوره امام رضا(ع) از منظر روایات اعتقادی ، یک دوره خاص و ویژهای باشد. مثلا مباحث مرتبط با امامت از دوره پیامبر اکرم مطرح بوده است. «لاینال عهدی الظالمین» آیه قرآن است. اما ویژگیهای امام چیست؟ او چه کسی است؟ در دوره بعد از پیامبر اکرم(ص) ، مردم آمدند با دیگران بیعت کردند. یعنی تصورشان از جانشین، عنوان حاکم بود نه عنوان امام و حجت خدا. حجت خدا را نمیشناختند.
آنها با حاکم بیعت کرده بودند. یعنی اصلا در مخیله آنها امام و حجت الهی وجود نداشت. این مختص تفکر شیعی بود. در حالی که در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایات فراوانی صادر شد که خدا باید حجتی روی زمین داشته باشد. در دوره امام رضا(ع) ، ایشان میفرماید این حجت الهی که باید باشد، یک ویژگیهایی دارد که امکان انتخابی بودن آن نیست. چون باید علم و عصمت داشته باشد. چه کسی میتواند عصمت را تشخیص دهد؟ مگر ما میتوانیم به کسی عصمت بدهیم. مگر مردم عادی میتوانند علم آقای الف و یا ب را بسنجند و بگویند که علم آقای الف بیشتر از آقای ب است.
بنابراین امامت انتخابی نیست. اگر شما به آیات قرآن و روایات پیامبر و امیرالمؤمنین مراجعه کنید، این خط سیر را میبینید. یعنی اصلش به همان «لاینال عهدی الظالمین» برمیگردد. اما «لاینال عهدی الظالمین» با تبیین امام صادق(ع) و امام باقر(ع) روشن میشود، ویژگیهایش در دوره امام رضا(ع) معلوم میشود و نهایتا به زیارت جامعه کبیره امام هادی(ع) میرسد. یعنی این خط سیری است که امام رضا(ع) در آن نقش داشته است. نکته مهم اینکه این مباحث را امام رضا(ع) در یک محیط بسته و محدود به مخاطب شیعی مطرح نکرده است. خیلی از این مباحث در میان مخالفان، منتقدان و کسانی که با این باور موافق نیستند ، مطرح شده است. این هم نقطه تمایز دوره امام رضا(ع) با دوره امامان پیشین است. روایات امامتی امام باقر و امام صادق(ع)، به ویژه امام صادق(ع) خیلی زیاد است. حتی بیشتر از امام رضا(ع) است. روایات مربوط به اعتقادات، توحید و امامت ده درصد روایاتشان است. در حالی که این تعداد در مورد امام رضا(ع) به چهل درصد میرسد. یعنی نسبت روایات اعتقادی خیلی زیاد میشود. افزون بر آن، روایات صادقین ع برای زراره و محمد بن مسلم و انسانهای نخبه شیعی مطرح میشود که تفکر شیعی آنها معلوم است و امام را نیز به عنوان امام پذیرفتهاند، بنابراین هرچه امام بفرمایند، آن را به عنوان سخن حجت الهی میپذیرند. ولی امام رضا(ع) این گونه نیستند. امام رضا(ع) در مسجد جامع مرو برای مردم غیر شیعه سخنرانی کردهاند، هر صحبتی مطرح میشود، باید با استدلال قرآنی، روایت پیامبر یا استدلال عقلی دنبال شود. چون مخاطبین افرادی نیستند که حضرت را به عنوان امام پذیرفته باشند و سخن او را به عنوان سخن معصوم قبول کنند. امام باید با استدلال عقلی و یا مبتنی بر سنت نبوی سخن گوید برخی از چیزهایی که راجع به علل و فلسفه احکام و معارف در دوره بعد از امام رضا(ع) مطرح شده ، ناظر به همین ویژگیها است.
ویژگی دیگر امام رضا(ع) در بحث حدیث و ترویج روایات رضوی، سلسله سند ویژه امام رضا(ع) است. آن موقع معاصرین ایشان، آدمهای بزرگی بودند. احمد بن حنبل، حدودا معاصر ایشان هستند. آنها روایت را از چه کسی نقل میکردند؟ احمد بن حنبل از استاد خود ، استادش از استادش و با چند واسطه، در حالی که امام رضا(ع) وقتی برای اهل سنت روایت نقل میکنند، میگوید من از پدرم نقل میکند و او از امام صادق(ع) و او از امام باقر تا پیامبر(ص). «ابی عن ابیه و...». این سلسله سند آبایی، سلسله سند خاص و ویژه امام رضا(ع) بوده و در آن دوره در ترویج روایات شیعی خیلی اثر داشته است. حضرت در خطبه مشهور نیشابور « لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی ....» ، این سلسله سند را نقل میکنند. جملهای به نقل از ابن حنبل در منابع شیعی است که میگوید این سلسله سند را اگر بر دیوانهای خواندید و شفا پیدا کرد، تعجب نکنید. این قدر طراز این سند بالا است. خود این سند ویژه است، افزون بر مطلب و روایت. یعنی این سند که امام رضا(ع) تا به پیامبر میرساند، اینقدر ویژه و متمایز است. این امر باعث شد که روایات امام رضا(ع) در میان جامعه شیعی و اهل سنت گسترش پیدا کند.
وضعیت احادیث امام رضا(ع) در این دوره چگونه است؟
پنجاه درصد مجموعه روایات ما از امام صادق(ع) است. ولی در منابع شیعی تنها دو هزار روایت از امام رضا(ع) وجود دارد.
ولی سراغ اهل سنت که میرویم میبینیم که روایت امام رضا(ع) بیش از امام صادق(ع) است. درست است که شمار روایات امام صادق(ع) در زمان صدور خیلی بیشتر بوده است، ولی اهل سنت وقتی با معارف آشنا میشوند، سراغ امام رضا(ع) میآیند. زیرا اولا در دو سال آخر عمر خود ولیعهد است ، ثانیاً مباحث را در گروه مخالفان مطرح کرده است، سوم این که با سلسله سند خاص و ویژهای که اهل سنت واقعا به آن اعتنا دارند، مطرح کرده است. همه اینها باعث میشود که شمار روایات امام رضا(ع) در میان اهل سنت بیشتر باشد.
امام رضا ع آن قدر مشهور شد که علاوه بر امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و حتی امام عسکری(ع) را نیز ابنالرضا میگویند. یعنی همه اینها ابنالرضا هستند. مثل اینکه چهره شاخص شیعه و یا اهل بیت(ع) در آن زمان امام رضا(ع) بوده و همه به گونهای منسوب و منتسب به امام رضا(ع) میشوند. این شهرت باعث شد که حدیث شیعه و معارف شیعی از غربت پیشین یعنی سالهای سده اول هجری بیرون بیاید، مدعی باشد و عرض اندام کند. همین که فردی که رهبر گروه اقلیت است، به عنوان ولیعهد مطرح شود اهمیت جایگاه اجتماعی امام را میرساند. روشن است که مأمون واقعا نمیخواست حضرت جای او یا جانشین او باشد. او برادرش را برای رسیدن به قدرت کشته بود. مطمئنا نه خلافت و نه ولایتعهدی را به امام رضا(ع) نمیداد. ولی اینکه فردی به عنوان ولیعهد مطرح شود جایگاه اجتماعی امام ع را در دعوای میان بنی عباس میرساند. بعد این فرد مربوط به اقلیت بدون واهمه در میان همه مدعیان معرفت، از فرقههای اسلامی و ادیان غیراسلامی حضور مییابد، با آنها بحث کند، بر ادعای خود استدلال کند و معارف شیعی را با استدلال عقلی، قرآنی و سنت نبوی اثبات میکند. این رویکرد سبب اقبال بیشتر مردم به این معارف خواهد شد. استدلال امام در آن مباحثات، یعنی مطالب و معارف شیعی را با استدلالهایی عقلی، قرآنی و سنت نبوی اثبات کند. طبیعتا اقبال به این معارف بیشتر خواهد شد. این بسترها یعنی مجموعه بسترهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باعث شد که روایت امام رضا(ع) از ویژگیهای خاصی در تاریخ اندیشه شیعه برخوردار باشد.
آیا جنابعالی یا این پژوهشکده پژوهشی در حدیث و سیره رضوی، انجام داده یا در دست اقدام دارد؟
در باره امام رضا(ع) از ابتدا نسبتاً کارهای خوبی انجام شده است. مثلا مرحوم شیخ صدوق، مسندی چون کتاب عیون اخبار الرضا(ع) را فقط برای امام رضا(ع) نوشته است. یعنی مشابه مسند این گونه نسبت به سایر ائمه نداریم.ما در اینجا حکمت نامه رضوی را منتشر کردهایم. تمامی روایات حکمی و معرفتی امام رضا(ع) جمع و مدون و مبوب شد. هم خود کتاب منتشر شد و هم گزیده اش. به زبان فارسی هم ترجمه شد. یعنی متن عربی ـ فارسی هست. ترجمه انگلیسی هم آماده است. در غیر دار الحدیث هم نسبت به امام رضا(ع) کارهای خوبی انجام شده است. مثل مسند امام رضا(ع) یا کارهایی که در ارتباط با حدیث امام رضا(ع) در کنگره امام رضا انجام شده است. طبیعی است مجموعه آستان قدس و مرکز پژوهشها دیگر نهادهای مرتبط هم که نسبت به حضرت توجه بیشتری بکنند. اما راجع به سیره نکتهای را عرض کنم. همان نکاتی که در مورد حدیث گفتیم نسبت به سیره جایگاه روشنتری دارد. این که امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد مطرح بودهاند خیلی مورد توجه و نظر مردم و راویان بودهاند. این هم برمی گردد به آن رویکرد اجتماعی مردم در نگاه به نهاد قدرت. رجاء ابن ابی ضحاک مأمور مأمون که امام رضا(ع) را از مدینه به مرو آورد گزارشی از سفر خود داده است که بینظیر است. او شیعه هم نیست. این گزارش، بسیار دقیق و قشنگ و زیباست. آدمی که در یک سفر چند ماهه همراه امام رضا(ع) بوده، مأمور اطلاعاتی و حکومتی هم بوده و وظیفه داشته که گزارش دقیقی به خلیفه بدهد. در سفر هم انسان وجود واقعی خود را نشان میدهد. یعنی خود خودش است. هر فرد را در سفر باید شناخت. سفرهای آن دوره با آن سختیها و دشواریها. او گزارشی راجع به روند عبادی امام رضا(ع) در سفر دارد. گزارشهای دیگری راجع به سیره حضرت است. مثلا میگوید رفتیم منزل حضرت. حضرت وقتی میخواستند غذا بخورند همه آن غلامها و افراد فرودستی که آنجا بودند را جمع کردند و گفتند همه سر سفره بیایند. تا آنها نمی آمدند غذا را اصلا شروع نمی کردند. این کار خیلی برای بعضی از افرادی که جزو مقامات بودند خیلی عجیب بود. اصلا مرسوم نبود بلکه شاید زشت است که آقایی در حد ولیعهد سر سفره ای بنشیند که غلامش هم سر آن سفره غذا میخورد. نه این که پذیرایی کند. حضرت میفرمودند پدرمان حضرت آدم است و مادرمان حضرت حوا، و فضیلت هم که به تقواست. بنابراین خود تو که مهمان من هستی حتی اگر وزیر باشی ( در گزارش نام سهل هم هست)، ارزش تو با این غلام، بستگی دارد که پیش خدا چگونه باشید. حضرت رسما به او نگفتند ولی وقتی او میگوید که اینها چرا سر سفره هستند و حضرت میفرماید پدرمان یکی است و مادرمان یکی است و ارزش هم به تقواست یعنی اینکه تو چرا اینجا هستی؟ آن غلام جایگاهش معلوم است. بالاخره هم نفس بودن با امام رضا(ع) در محیطی که این غلام زندگی میکند به او ارج و قربی میدهد که خیلی از افراد دیگر ندارند.
این سیره امام رضا(ع) مخصوصا در این جزئیات خیلی خوب گزارش شده است. اینها در اختیار ماست و البته مجموعه روایات ما از امام رضا(ع) تعدادش خیلی زیاد نیست. به خاطر این است که واقعا همین بیشتر مربوط به همین دو سال آخر است که نزدیک به ده ماه آن مسافرت بوده و در مسیر است.
وضعیت حدیث پژوهی و سیره پژوهشی امام رضا(ع) را در داخل و یا خارج از کشور چطور ارزیابی میفرمایید؟
از منظر انتشارات، وضعیت این آثار خوب است. یعنی تعداد کتابهای منتشر شده در مورد امام رضا(ع) نسبتا فراوان است. بعضی ها جامع نگاری هستند و برخیها گزیده نگاری هستند. مجموعا از جهت انتشارات وضعیت مطلوبی دارد که یک پایه اش برمی گردد به خود آستان قدس؛ اما از جهت کارهای تحلیلی و تبیینی و آکادمیک چندان مناسب نیست. مثلا در بحث حدیث، احادیث صحاح با احادیث ضعیف فرق دارند. رویکردی الان در خیلی از کتابها و نشریات هست و حتی در کارهای مربوط به آستان قدس هم دیده میشود که رویکرد توجیهگری اکثری است. این رویکرد، در تاریخ حدیث جواب نمی دهد. در مورد رساله ذهبیه که منسوب به امام رضا(ع) است ـ و من هم چند سال پیش هم مقالهای برایش نوشتم ـ با توجه به محتوا و ویژگیهای موجود، انتسابش را به امام رضا(ع) قابل دفاع نیست. میبینید چقدر کتاب و مقاله در توجیهش نوشته اند. یعنی گمان میکنند از هر حدیثی که منسوب به امام رضا(ع) است باید دفاع شود و اگر با دلایل سست هم دفاع کنیم به حضرت خدمت کردهایم.
در حالی که در مباحث دینی و معرفتی، استدلال و استناد متقّن و شایسته نیاز است. این پژوهش نماها مقداری کار را خراب و دشوار کردهاند. یعنی کتابی قطور با ظاهر پژوهشی می بینید که از اتقان و استدلال لازم برخوردار نیست. این عوام زدگی در مباحث حدیثی باید کاهش یابد. رویکردمان باید به گونه ای باشد که وقتی چیزی را امام رضا(ع) نسبت میدهیم سخت گیرانه تر عمل کنیم. برخی گمان میکنند که هر چه راحتتر و سادهتر با متون مواجه شویم تا تعداد روایات امام رضا(ع) بیشتر شود، خدمت به امام رضا(ع) کرده ایم. در حالی که اگر کسی بخواهد به مرحوم امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری سخنی نسبت دهد دفتر این بزرگواران مستند آن را طلب می کند. آن وقت هر جمله ای و هر چیزی که در یک جایی نوشته شده و مستندش هم معلوم نیست به امام معصوم نسبت داده میشود، بعد هم با یک سری از کارهای به ظاهر پژوهشی اینها را به مخاطب عامی که توان تشخیص مباحث تخصصی را ندارد عرضه میشود. به نظرم این رویکرد پژوهشی باید تقویت بشود.
این نهاد نظارتگر در کیان شیعه کجا میتواند باشد؟
ج: اگر بحث آکادمیک علمی، حوزوی یا دانشگاهی باشد، افراد شرکت کننده بهتر زبان هم را میفهمند و اما اگر موضوعی با مخاطب عام هم سروکار داشته باشد فقط یک بحث آکادمیک در یک محیط بسته نیست و مخاطب شما نسبت به این آموزه عکس العمل نشان میدهد. فرض کنید که آستان قدس، نظر سنجی کند و ویژگیهای شاخص امام رضا(ع) را از زائران حرم حضرت و علاقمندان به امام رضا(ع) بپرسد، 80 درصدشان حضرت را با وصف ضامن آهو میشناسند. حالا ضامن آهو چیست؟ اصل آن چیست؟ فرع آن چیست؟ این داستان همه هویت و شخصیت امام رضا(ع) را تحت الشعاع قرار داده است. اصلش هم درست نیست و پایهای ندارد. همین پرسش را از مراجع عظام بپرسید تا ده یا بیست خصوصیت از امام رضا(ع) بیان کنند. یک نفرشان هم به ضامن آهو اشاره نمی کند. یک افتراق و دوگانگی بین زاویه دید قشر والای جامعه ما در حد علمای اعلام با توده مردم رخ داده است. این آسیبی است که فهم درست از امام رضا(ع) را تحت الشعاع خود قرار میدهد. یعنی به جای آن که روایت بلند و والای امام رضا (ع) درباره امامت را تبیین شود مردم را با این سخن که امام(ع) ضامن آهو شده رها کردهایم. شما در ارائه یک معرفت و آموزه به جامعه مخاطب نمی توانید فقط بحث آکادمیک داشته باشید. هنر اینجا خودش را نشان میدهد متاسفانه هنر به سمت بحثهای این گونه رفته و امام را در ضامن آهو بودن معرفی کرده است و معارف ناب و سیره درخشان حضرت را رها کرده است.
نقص دیگر در فضای تحلیلی سخن و سیره است. روایتی که مطرح کردم که « حضرت وقتی میخواستند غذا بخورند گفتندکه همه خدمتکاران و غلامها سر سفره بیایند و بعد حضرت غذا را شروع کردند» این نیازمند به دقت و تحلیل روانشناسی و جامعه شناسی است. در زمان ما برده ای وجود ندارد. ممکن است برخی از خانهها خدمتکار داشته باشند یا کارگر روزمزد بیاید و برای آنها کاری کند. مثلا شما میخواهید مجتمع آپارتمانی تان را تمیز کنید، کارگری بیاید یک روز کار کند و تمیز کند و برود. این با آن بردهها بسیار تفاوت دارد. برای این که این روایت را خوب بفهمید ابتدا باید جایگاه برده را در نظام اجتماعی و فرهنگی و حاکم بر زندگی آن زمان بفهمید. این برده در آن زمان محلی از اعراب نداشته است. حضرت میفرماید که تو باید بیایی سر سفره من بنشینی. مشابه این در گزارش شهادت امام رضا(ع) هم هست که وقتی حضرت مسموم شدند و به خانه برگشتند، گفتند سفره بیندازید. خودشان هم نمی توانستند غذا بخورند. فرمودند: این افراد، برای همین غلامان و آدمهای فرودست سفره انداختند و خودشان هم نشستند تا آنها غذا خوردند و گفتند حالا بروید. چون اینها بعد از شهادت حضرت به سبب رفت و آمد و ناراحتی نمیتوانند غذا بخورند. این دو داستان، چقدر تحلیل شخصیتی و تحلیل روانشناسی فردی و اجتماعی میخواهد؟ شما نسبت به این دو تا موضوع بیایید کار دقیق انجام دهید. شخصیت شناسی کنید. زاویههای شخصیتی امام رضا(ع) را از این منظر کشف کنید و به مخاطب عرضه کنید. حالا به زبان داستان، سینما، مقاله علمی، شعر و همه گونههای هنر آن را تبیین کنید. شاید شعر احساسی در مورد امام رضا(ع) از غنای بیشتری برخوردار باشد. یعنی اشعار احساسی در مورد حضرت نسبتا خوب است. شاعر سبکی را در ارتباط دهی امام رضا (ع) با مردم ایجاد کرده که سبک موفقی بوده است. افراد مخاطب با همه گرایشها یعنی چه متعبدین و متدینین، انسانهای معمولی و حتی آدمهای بی قید و بند، با این نحوه اجرای احساسی ایشان ارتباط برقرار میکنند. این یک ذخیره خیلی خوب هنری است و حالا این ذخیره خوب هنری می تواند در این سطح بماند و میتواند به سمت انتقال معارف رضوی به مردم برود.
من از فرمایش اخیر شما استفاده میکنم و میپرسم که عرصههای مغفول و جدید در حوزه حدیث پژوهی و سیره پژوهی امام رضا(ع) چیست؟
در مورد رفتار و سیره معتبری که از امام رضا(ع) به ما رسیده بیشتر کار کنیم و مواردی که از اعتبار شایسته برخوردار نیست را مشخص و پالایش کنیم. ممکن است ما بگوییم دلیلی بر حذف هم نداشته باشیم. ولی به مخاطب میفهمانیم که شما بین این دو گروه مطالب فرق را بگذارید. در تحلیل آکادمیک، علمی و تخصصی مخصوصا در مباحث میان رشته ای، باید کار بیشتری کنیم. در ارائه این مفاهیم به زبان هنر برای مخاطب عام، که 99 درصد جامعه هستند سرمایه گذاری ویژه کنید. راهها و روشهای انتقال معارف رضوی به افراد را بررسی و آنالیز کرده و میزان اقبال مخاطب را بررسی کنید. شاید الان کتاب نوشتن به معنای مرسوم، مخاطب کمتری داشته باشد. کتابهای تخصصی ویژة متون دینی ما تیراژشان کم است. ولی یک داستان کوتاه در فضای مجازی مخاطب بیشتری دارد. زندگی فست فودی امروزین به گونه ای بر مخاطبین سیطره پیدا کرده که کسی کتاب 500 صفحه ای نمی خواند، اما متن کوتاه را به ویژه در فضای مجازی میخواند. پس یک مرحله واسطه ای در اینجا نیاز داریم. میخواهیم که آن تحقیقات پیشین را بتواند به زبان مخاطب دوره ما عرضه کند. کتاب عیون اخبار الرضا(ع) یکی از ذخایر حدیثی شیعه است، کتاب بی نظیری و خوبی است. اما از جمعیت هشتاد میلیونی ایران مطمئن باشید که حتی هشت هزار نفر هم این کتاب عیون اخبار الرضا(ع) را نخواندهاند. یعنی یک ده هزارم. با این کتاب ارتباط برقرار نمی کنند. در حالی که متون بسییاری در آنجا هست که میتوانید آنها را با قلم روان امروزی، شعر و سایر هنرها به مردم برسانید. ما نویسندگان خوب و متدینی داریم. فرض کنید که آقای مهدی شجاعی، آقای امیرخانی، اینها نویسندگان شایسته ای هستند، قلم روانی هم دارند و مخاطب امروزی را میشناسند. مجموعه شما باید برود سراغ این افراد. فرض کنید که فردی مثل آقای امیرخانی، سفرنامه ای از زیارت امام رضا(ع) بنویسند و بسیاری از روایات حکمت نامه رضوی را هم در ضمن آن بیاورد. این کتاب از کتاب حکمت نامه رضوی موسسه ای مثل دار الحدیث مخاطب بیشتری دارد. درست است که کار ما از جهت علمی و پژوهشی شایسته است ولی از جهت ارتباط با مخاطب عام، آن کتاب جایگاه ویژه ای خواهد داشت. این هنر داستان نویسی و هنر شاعری است. بقیه اقسام هنر را نیز باید در نظر گرفت. به ویژه این که امام رضا(ع) مثل امام حسین(ع) و امیر المؤمنین(ع) با مخاطبان متعدد و گوناگون در حوزههای متفاوت، میتوانند ارتباط برقرار کنند. ممکن است امام باقر(ع) و امام صادق (ع) با آن میراث حدیثی عظیم اینگونه نباشند. شاید بارگاه و حرم اثر داشته باشد. یعنی امامانیی که بقیع مدفون هستند این ارتباط را نداشته باشند. بودن امام رضا(ع) در کشور ایران خیلی مهم است. شما سالی 25 میلیون نفر زائر دارید. این یک سرمایه اجتماعی بی نظیر است. این سرمایه اجتماعی با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. ولی افراد میآیند و زیارتی میکنند و میروند. یا شما چند سخنرانی میگذارید. الان از دوره اثرگذاری بی نظیر سخنرانی گذشته است. اگر کسی با مقتضیات زمانه خودش پیش نرود محکوم به شکست و نابودی است. حتی به سخنرانی عالمانه آقای رفیعی یا آقای میرباقری نیز اکتفا نکنید. مخاطب جدید شما با این بزرگواران ارتباط کمتری برقرار میکند.
جناب استاد به مسئله پژوهشهای میان رشته ای اشاره فرمودید. به نظر حضرتعالی موضوعات یا اولویتهای پژوهشی مطالعات اسلامی فرارشته ای خصوصا در سیره و فرهنگ رضوی چه موضوعاتی میتوانند باشند؟
دغدغه من در این چندین ساله علوم اجتماعی است. در مجموعه علوم انسانی در برخی از مباحث کارهای خوبی انجام شده و در برخی از مباحث عقب هستیم. در برخی از گونهها هم مخاطب را تشخیص ندادهایم. یکی از موارد، مباحث علوم اجتماعی است که با تودة مردم سروکار دارد و از اهمیت بسیاری برخوردار است. مبحثی میان رشته ای است. شما باید مردم را بشناسید، روانشناسی فردی آنها را بشناسید، ویژگیهای علوم اجتماعی مرتبط با آنها، جامعه شناسی آنها را بفهمید. خودتان میدانید و در ایران زندگی کرده اید. آدم های شمال و جنوب و شرق و غرب مان متفاوتند. فرهنگهای متفاوتی دارند. مطابق با مقتضیات شایسته فرهنگ فردی و اجتماعی آنها باید معارف دینی به آنها القا شود. معارف دینی فراتر از علم حدیث، یعنی قرآن و حدیث و سیره، با علوم اجتماعی ترکیب شود و تولید دانشهای جدیدی شود.
در مبحث سیره صرف نقل یک واقعه تاریخی اثر اندکی دارد. درحالی که تحلیل اجتماعی دقیق اثر گذاری بیشتری دارد. ممکن است بگویید در مباحث مدیریت، اقتصاد یا مباحث ویژة دیگر، میراث حدیثی امام رضا(ع) اندک باشدولی در مباحث علوم اجتماعی بیشتر است. بنا براین اگر بخواهیم مباحث میان رشته ای را سامان دهیم باید تمرکزمان روی مباحث علوم اجتماعی باشد. متاسفانه هم در حوزویان و هم دانشگاهیان متدین نسبت به مباحث علوم اجتماعی کاستی وجود دارد. پژوهش علوم اجتماعی تنها با علاقمندی و مطالعه چهار کتاب و مقاله حاصل نمیشود. پژوهش در علوم اجتماعی نیازمند کار ده، بیست ساله در یک محیط آکادمیک است که با پژوهش در منابع معرفتی دین همراه شود و ثمردهی مناسب داشته باشد. البته تنها به روایات امام رضا(ع) هم بسنده نشود. بلکه مجموعه معارف قرآنی و حدیثی شیعه باره با علوم اجتماعی میتواند اثر گذاری ویژه داشته باشد و جامعه را به سمت و سوی شایسته حرکت دهد.
به عنوان سوال آخر، پژوهشهای علمی آستان قدس رضوی را در حوزه حدیث و سیره چقدر کافی و رضایت بخش میدانید؟
از بعد از انقلاب که روند پژوهشی آستان قدس آغاز شد تا زمان حال فراز و فرودهایی داشته است. انتشار مجموعة کارهای پژوهشی در حوزه معارف رضوی و مجموعه معارف دینی روند خوبی بوده است. ولی اشکالاتی که در مباحث قبلی به آن اشاره شد اجمالا وجود دارد. برخی مخصوص محافل آکادمیک حوزوی و دانشگاهی و برخی عمومی و ترویجی است ولی رویکرد آن عوامانه شده وصبغه علمی آن کم شده است. برخی از آنها انباشت یک سری اطلاعات و پژوهش محسوب نمیشود. نکته سوم این که روند عرضه برخی کارها هنوز در فضای سالهای اول انقلاب مانده است. در حالی که جامعه مخاطب شما در سال 1399 نسل دیگری است و نیازمند کار جدیدتری است. مواردی که از آن پوسته خارج شدهاید اثر ملموستری داشته است.
مجموعة کتابهای «رشد» آموزش و پرورش برای افراد دانش آموز و نوجوان نوشته شده ولی عوام زده نیست. کتابهای عمومی کار خوب و شایستهای است. از این رو کتاب عمومی منتشر کنید ولی در دامن عوام زدگی نیفتید. نکته دیگر توجه به جایگاه حرم رضوی و آستان قدس رضوی به عنوان مرکز ایران است. این جایگاه ویژه و سرمایهای خاص و بی بدیل است. از شخصیت امام رضا ع مایه گرفته و مربوط به هیچ فرد دیگر نیست. اگر جایگاه آستان قدس با سیاست آمیخته شود و با امور عرفی که مخالف و موافق دارد آمیخته شود به جایگاه امام رضا(ع) و آستان قدس و انتشارات آن آسیب میزند. امام رضا(ع) حتی فراتر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، کشور عزیزمان ایران ( با همه اهمیت و عظمتشان) است. جایگاه امام رضا(ع) در نشر و پژوهش حتما باید لحاظ شود.
خیلی متشکریم از حضرتعالی که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
من هم متشکرم. انشاء الله خداوند به شما توفیق بدهد.