در زمان سلطنت شاه عباس صفوی، شبی به حرم حضرت رضا(ع) حمله میشود و الماس اهدایی از هند، که بارها سرقت شده اما باز به حرم برگشته و شجرهنامۀ سادات رضوی دزیده میشود. حاضران در بقعۀ حضرت بیهوش شدهاند و همسر یکی از خدام نیز گم شده است. شاه عباس سردار بزرگش اللهوردیخان را مأمور یافتن الماس میکند. پیرزن توسط کاروانی که از شیراز به زیارت میآیند، زخمی و بیهوش پیدا میشود و نشانههایی از سارق دارد. مرد سارق که از ازبکهاست میخواهد الماس را در روم به فروش برساند. الماس و شجرهنامه با درایت اللهوردیخان پس گرفته میشود. به پیشنهاد سادات رضوی و با حکم شاه عباس الماس فروخته میشود تا وجه آن برای ساخت و ساز در حرم حضرت هزینه شود...